وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

پوریا مهدوی مقدم از استان لرستان - شهرستان بروجرد
----------------------------------------------------
وبلاگی برای نشر نوحه های جنوب کشور
----------------------------------------------------
عزیزانی که مایلند مراسمات مذهبی خود را به بینندگان این وبلاگ اطلاع دهند،به آدرس زیر، مکان - زمان و اطلاعات لازم را ارسال کنند.
در ضمن، اگر عکسهایی هم از همان هیأت ارسال شود،ممنون میشوم.


Porya.borujerd@gmail.com

شماره تماس: 09385616703

آدرس اینستاگرام:
PORYA_BORUJERD
#پوریا_مهدوی_مقدم

آدرس کانال تلگرام:
www.telegram.me/poryarjnews

(((حتما در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید)))
باتشکر
----------------------------------------------------
آدرس وبلاگ اجتماعی پوریا مهدوی مقدم: www.porya-borujerd.ir
-----------------------------------------------------

توضیحات سایت: این وبلاگ تنها جهت نشر و ترویج
نوحه های بوشهری و خوزستانی ساخته شده است.
در واقع این وبلاگ، تنها وبلاگی ست که متن اکثر نو حه هایی را
که در هیچ کجای اینترنت وجود ندارد، در اختیار شما عزیزان
قرار میدهد.
و همچنین، بنده تنها بروجردی هستم که مشغول به
انجام این کار میباشم.
پوریا مهدوی مقدم-بروجرد

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ مرداد ۰۰، ۰۸:۳۱ - علیرضا
    ممنون
  • ۸ آذر ۹۹، ۱۸:۴۲ - نیبیرو
    عالی
نویسندگان
پیوندها

۱۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن نوحه» ثبت شده است

۲۲
مهر
۹۵

متن نوحه بر لب آبم و

 از داغ لبت میمیرم

 از حاج حسین فخری



بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم

هردم از غصة جانسوز تو آتش گیرم

مادرم داد به من درس وفاداری را

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

گاه سردار علمدارم و گاهی سقا

گه به پاس حرمت گشت زنان چو نشیرم

در نگاه غضب آلودة من دشمن دید

که چوشیری من از این جیفة نیاسیرم

بوتة عشق تو کرده است مرا چون زرناب

دیگر این آتش غمها ندهد تغیرم

گرمرا شورو جوانی و بهار عمر است

ازخران تود گرایگل زهرا پیرم

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه ام تنگ شد از بسکه بود تأخیرم

غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز

لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم

آیت قهربیان شد ز لب شمشیرم

سایة پرچم تو کرد سرافراز مرا

عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام

شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آبروان تصویرم

باید این دیده و ایندست دهم قربانی

تا که تکمیل شود حج من آنگه میرم

زاینجهت دست بپای تو فشاندم بر خاک

تا کنم دیده فدا چشم براه تبرم

ای قد و قامت تو معنی قدقامت من

ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم

وصل شد حال قیامم زعمودی بسجود

بی رکوع است نماز من و این تکبیرم

جسدم را بسوی خیمة اصغر نبرید

که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم

تا کند مدح ابوالفضل امام سجاد

نارساهست حسان شعر من و تقریرم

شاعر: حبیب الله چایچیان(حسان)


دانلود با نوای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
مهر
۹۵

متن نوحه گفتا لیلا با دو صد غم

 از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


گفتا لیلا با دو صد غم                 کای جوان نا مرادم


جانب میدان مرو آرام جانم


جانب میدان مرو آرام جانم


قلب افگار من را میازار           روز من را مکن چون شب تار


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم    


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم    


شد امیدم نا امیدی            اخر از من دل بریدی 


حجله ی دامادی خود را ندیدی


حجله ی دامادی خود را ندیدی


حجله ات بندم ای ماه رخسار       روزم اکنون شده چون شب تار


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم    


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم


دانلود با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
مهر
۹۵

متن نوحه واحد بوشهری شه دین ناله‌ی

 اکبر چو شنید از جا جست از مرحوم بخشو



شه دین ناله ی اکبر چو شنید از جا جست


شد سوار فرس و قبضه ی شمشیر به دست


لشکر کوفی و شامی همه در هم بشکست


آمد و بر سر بالین جوانش بنشست


گفت ای تازه جوان نور دو چشم تر من


ای به خون غرقه علی اکبر مه پیکر من


خیز از جای خود ای بلبل شیرین سخنم


تا که از سوزن مژگان به سرت بخیه زنم


گفت ای تازه جوان، سرو روان، رفتی تو


من شدم پیر و دریغا که جوان رفتی تون


تو ادب داشتی اینک ادبت رفته کجا


پدرت آمده ای جان پدر خیز ز جا


پدر پیر تو از روی تو شرمنده بود


تو مپندار که بعد از تو دگر زنده بود


آرزو داشتم از مهر کنم دامادت


در شب عیش کنم جان پدر دل شادت


زخم های بدنت گرچه ز حد افزون است


مادر زار تو لیلا ز غمت مجنون است


گفت یارب به تن پاره ی خونین ناچار


شد روان سوی سراپرده به آن حالت زار


بود زینب به در خیمه دو چشمش خونبار


گرد او جمله زنان حلقه زنان دایره وار


ناگهان دید سواری به حرم می آید


دیده اش پر نم و با قامت خم می آید


گفت زینب به یقین این شه و آن اکبر اوست


شد چو نزدیک حرم سرور دین از سر زین


بگرفت پیکر اکبر بنهادش به زمین


به در خیمه ی لیلا بنهادش به زمین


گفت از خیمه در آ کشته ی فرزند ببین


دانلود با طنین صدای مرحوم بخشو

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
مهر
۹۵

متن نوحه واحد بوشهری چونکه عباس

 بدید بی کسی سبط پیمبر


سینه زنی بوشهری


چونکه عباس بدید بی کسی سبط پیمبر 

در حرم تا به عطش شیون و غوغاست سراسر

بهر قتلش به کمر خنجر کین لشکر کافر 

یک طرف ناله ی اطفال بلند است به اختر

دید چون ظلم و ستم گشته فزون بی حد و بی مر 

صبرش آمد به لب و گشت روان سوی برادر 

گفت برده ز کفم تاب و توان چرخ ستمگر 

غیرتم شعله زده بر دل مجروح چو آذر 

به فدای سر تو پیکر عباس دلاور 

گشته ام زار و پریشان به خدا جان برادر 

گر شوم کشته در این دشت از این زندگی بهتر 

اذن جنگم بده تا خویش زنم بر صف لشکر 

شه دین گفت به عباس: ایا پشت و پناهم 

تو امیری و علمداری و سردار سپاهم 

گر شوی کشته پس از مرگ تو من عمر نخواهم 

رحم کن جان برادر تو به این روز سیاهم 

گفت : شاه کودک تو آب زمن خواست ندارم 

عطش تشنه لبان برده ز دل صبر و قرارم 

زنده باشم من و از ظلم کجا تاب بیارم 

اذن ده تا که روم بهر حرم آب بیارم 

شه دین دید که عباس بود عازم میدان 

کاسه ی صبر به لب آمده با حال پریشان 

دست در گردن او کرد و بگفت با دل سوزان 

گفت شاید که رسد آب به اطفال پیمبر 

شد روان سوی فرات آب رساند به یتیمان

 مشک پر آب نمود خواست بنوشد کمی از آن 

یادش آمد ز لب تشنه ی آن شاه شهیدان 

گفت نی شرط وفا تشنه لب است سبط پیمبر 

آب امروز در این دشت بلا قیمت جان است 

حرم شاه شهید منتظر قطره ی آب است 

برسانم به سکینه که به راهم نگران است 

هم رسد آب به حلقوم علی اصعر مضطر 

ظالمی دست چو از پیکر عباس جداکرد 

او نه رحمی به علی اصغر و شرمی ز خدا کرد 

مشک آب ظالم دیگر هدف تیر بلا کرد 

گشت مایوس ز آب با دل خون خسرو خوبان 

گفت دیگر به چه امید به حرم روی نمایم 

چه بگویم به سکینه من و این دست چدایم 

گشته ام سیر ز جان نیست دگر مشک و لوایم 

خاک بر فرق من و وعده ی آبم به یتیمان


دانلود با نوای کربلایی حسن توزی

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
مهر
۹۵

متن نوحه دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر

 از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر که شده غرق به خون از ستم قوم ستمگر

بگرفتش به بر و لب بنهاد بر لب سردش به فغان گفت که ای تازه جوانم

ز چه این گونه فتادی به برم  تاج سرم  اکبر نیکو سیرم  جان فدای قد و بالای تو ای ثانی حیدر شبیه ختم رسولان نام تو ورد زبانم

همه شب تا به سحر بر سر مهد تو نخفتم و بسی رنج کشیدم به امیدی که به سر حد کمالت برسانم شب دامادیت اندر نظر من بخرامی علی سر وروانم

همه ابنای بنی هاشمی از پیر و جوان شاد شوند در شب دامادیت ای روح روانم

بودم امید که اندر شب دامادی تو وعده بگیرم زنان ماه منظر در شب سور تو مسرور شود  عمه و خواهر پدرت سبط پیمبر

آه و افسوس که شد خاک عزا بر سر لیلا  سرو قد تو فتاده به برم غرقه به خون زلف سمنسای

به روی مادر پیرت بگشا بهر خدا بار دگر دیده ی شهلا  که ز داغ تو به تن نیست دکر تاب و توانم

بی تو ای همسفرم گر بروم سوی وطن من بنشینم  دسته دسته  رفیقان تو اندر وطن هر لحظه ببینم گر بپرسند ز من حال تو ای ماه جبینم چه بگویم و چه سان جای تو را بینم و من زنده بمانم

گویم اکبر به صف کرببلا شاد شده حجله گهش خانه ی گور است و غرقه به خون فرق همایون علی من به فغانم


دانلود با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
مهر
۹۵

متن نوحه بوشهری گفت برخیز ز جا


سینه زنی سنتی جنوبی


گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده ی مادر

قد شمشاد علم کن و بکش تیغ دو پیکر

خویشتن زن به صف معرکه چون حیدر صفدر

همچو طومار بپیچان تو ز هم لشکر کافر

همچو بن عم نبی شیر خدا ساقی کوثر

به دو انگشت بیفکن در از قلعه ی خیبر

اذان میدان ز پدر خواست در آن دم علی اکبر

نوگل باغ بتول آن که بود شبه پیمبر

تا شود عازم میدان عدو همچو غضنفر

گیسوان کرد پریشان ز غمش مادر مضطر

گفت: ای تاره جوان سرو روان نوگل لیلا

ترک میدان بنما رحم نما بر دل لیلا

می شود زار و پریشان ز فراقت دل لیلا

حسرت عیش تو در گور برم تا صف محشر

شرمسارم که چرا حجله ی عیش تو نبستم

شب دامادی به پهلوی تو یک دم ننشستم

حال از ظلم و ستم در غم مرگ تو نشستم

سوی میدان می روی یوسف کنعانی مادر

گفت اکبر که: ایا مادر غمدیده ی زارم

دشت پر دشمن و بی کس بود این باب کبارم

خود ده انصاف که این زندگی آید به چه کارم

بایدم ساخت فدا در ره او من سر و پیکر

پسر فاطمه امروز شود کشته در این دشت

من نباشم به یقین از پسر فاطمه بهتر

گر من امروز نکنم جان به فدای شه بی یار

چه بگویم به جواب پدرش در صف محشر

مادرش فاطمه آن روز اگر از تو بپرسد

در جوابش چه بگویی تو ایا غمزده مادر

مادرا منع مکن رفتن من جانب میدان

صبر بنما که دهد اجر تو آن خالق داور

روبرو گشت به کفار چو آن ثانی حیدر

گفت فرزند حسین باشم و نامم علی اکبر

بکنم رزم نمایان بریزم ز شما سر

که شود باز عیان معرکه ی خندق و خیبر

از کمینگاه برون آمده آن منقذ کافر

چه بگویم که ز غم سوخت دل عمه و خواهر

آه و افسوس که افتاده ز زین قد رسایت

جان مادر چه کنم من ننشینم به عزایت

بنگر تا که به تن گشت کفن جای قبایت

ببریده است چه بی رحم سرت را زقفایت

نگذارند سر نعشت من دل خسته بمانم

چه کنم چاره ندارم من سرگشته ی حیران

مانده بی غسل و کفن جسم لطیفت به بیابان

می برندم ز سر کوی تو این فرقه ی عدوان

حال از ظلم و جفای پسر سعد جفا کار

همره قاتلت اکنون به سوی کوفه روانم


دانلود با نوای ملکوتی زنده‌یاد بخشو

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
شهریور
۹۵

متن نوحه باز ماتم عرش اعلی را گرفت

از مصطفی گراشی


حاج مصطفی گراشی


باز ماتم عرش اعلی را گرفت

غصه اقلیم تصلی را گرفت

از فراق بانی قرآن و دین

شعله سرکش صحن دل‌ها را گرفت

چشم‌ها پهنای دریای سرشت

موج‌ها برخواست دریا را گرفت

محنت از قلب زمین آتش فشاند

گردبادآسا ثریا را گرفت

تا ز تن روح رسول‌الله رفت

محشر اندوه دنیا را گرفت

اشک‌ها بی‌کسی زین واقعه

خون‌فشان چشمان زهرا را گرفت

یامحمد لرزه بر عالم فتاد

ناله شد تکثیر و هر جا را گرفت

ظلمت‌آرا می‌شود هجران تو

وین فراقت نور سینا را گرفت

ای محمد سوره‌ی لطف خدا

زین جهان هجر تو معنا را گرفت

چشم زهرا چشمه‌ی خون زین بلا

وین مصیبت صبر مولا را گرفت

سر به دیوار است و چشم مرتضی

گریه‌ی پنهان و پیدا را گرفت

بی قراری در دل دنیا به خود

شیوه‌ی تاراج و یغما را گرفت

گه ز هجران پیمبر گه حسن

شعله‌ی غم دشت و صحرا را گرفت

چون ز داغ زینت دوش نبی

آه و افغان عرش اعلی را گرفت

رو به زینب می‌کند کای خواهرم

جعده از من صبح فردا را گرفت

تشت خواهم تا که ریزم خون دل

سوختم، آتش سراپا را گرفت

زهر کین با خون دل آغشته شد

تا قیامت شهد دنیا را گرفت

قاسم غمدیده‌ی محنت نصیب

با الم دامان بابا را گرفت

بانگ مظلومیت آل نبی

جایگاه طاق مینا را گرفت

بازهم دستان (موجی) زین جهت

با الم کِلک غم‌آرا را گرفت


  • پوریا مهدوی مقدم
۱۶
شهریور
۹۵

متن نوحه نشسته بر سر زانو از

 عباس محمدی باغملایی



نشستــه بـر سـر زانـو دو دستـی بر دعـا دارد     هزاران گـفـتگــو در دامـن شـب بــا خــدا دارد


چـو فـردا سر رسـد بـا شمـردون و لشکـرکفار      چـو شیریـن ماجرایـی مـرد حـق در کربلا دارد


الایــــاایهــــاالسـاقــــی ادرکـــــاسـا ونــاولهـــا      کـه عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکل ها


سحر از پشـت نخلستـان کـوفـه شرمگیـن از خـود     کــه مـیدانـد عـجــب روز شبـی در نـینــوا دارد


نبــود ام الـبـنیـن آگــه کــه فـردا در کنـار شـط         جوانی خوش قدورعنا دو دست از تن جدا دارد


به خون سجاده رنگین کن گرت پیرزمان گوید           کــه مـولا بی خبــر نبـود ز راه رسم منـزل هـا


میـان شعلــۀ آتـش چـو وقت ماندن است یارب         ولـی فرزنـد زهـرا بیـن کـه دستی بر دعــا دارد


میـان خیمـه هــا پــرمحبـت تــا گلـوی عــرش          حسین بر لب چه می گوید که یک دنیا صفا دارد


مرا در منزل جانان چو امن عیش چون مردم           جـرس فریـاد مـی دارد کـه بـر بنـدیـد محمـل ها


گهی بازبینش نجوا کنان رمزی به لب دارد              گـهــی هـم گـفتـگـویـی بـا علــی شیـرخــدا دارد


گهـــی بـر چهـره اصغــر نظـرافکنـد گـه اکبــر            ر قیــه را همـی بـوسـد کــه فـردا مــاجـرا دارد


حضوری گرهمـی خواهی بیا با مادراین وادی         رهــا کـن حــب دنیـــا را زعـد دنیـــا و اهللهـــا


بـه دریـای خروشان بـا دلی سرشار از ایمـان           میان موج  ویرا نـگر سخـن بـــا نـاخــدا دارد


تـلاطـم مـی کشد مـا را بسـوی صخـرۀ ساحـل          حسیــن بـا فخــر دریــاهـا نـگــاهـی آشنـا دارد


شب تاریــک بیـم مـوج و گردابـی چنین حائـل         کجــا دانـنـــد حــال مـــا سبکـبـالان سـاحل هـا


نظــرافـکنــده زینـ ب بر شــه کربـبــلا از غــم           چـو می دانـد کـه فـردا تیـغ تیـزی بـر قفا دارد


نمی دانـم فلـک از گردش خود کـی شود نـادم            کـه بــا ایــن خاندان حـق چنین جورو جفا دارد


من از روز ازل دانستـم ایـن مکرسیـه روزان        


نهان کی ماند این رازی که ازاوسازندمحمل ها


دانلود با صدای مصطفی ساعدی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۶
شهریور
۹۵

متن نوحه بخواب اصغر از عباس محمدی باغملایی



گشودی چشم در چشم من و، رفتی به خواب اصغر


خداحافظ! خداحافظ! بخواب اصغر! بخواب اصغر


بدست خود به قاتل دادمت، هستم خجل اما


ز سوزتشنگی آسودی و از التهاب، اصغر


به شب تا مادرت گیرد ببر قنداقه ی خالی


بگریند اختران شب به لالای رباب، اصغر                  


 کبوتر گو به زنهای مدینه با پر خونین                           


خبر کن آنچه بو بردند از آوای غراب اصغر


تو با رنگ پریده غرق خون، دنیا به من تاریک


کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب، اصغر


برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر


که دنیا و سر آبش ندیدی جز سراب، اصغر


گلوی تشنه ی بشکافته بنمای با زهرا


بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب! اصغر!


الا ای غنچه ی نشکفته پژمرده، بهارت کو


چودر رفتن به تاراج خزان کردی شتاب، اصغر                  


 برو همراه اکبر من هم از دنبال می آیم                             


به درگاه خدا خواهیم شد از خون خضاب اصغر  


خراب از قتل ما شد خانه ی دین مسلمانان


که بعد از خانه ی دین هم، جهان بادا خراب! اصغر          


     عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت                          


که بی دست ازسر زین شد نگون پادر رکاب اصغر


به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار تست


بلی در شیشه ماند یادگار از گل، گلاب اصغر


الا ای لاله ی خونین! چه داغی آتشین داری


جگرها می کنی تا دامن محشر کباب، اصغر


تو آن ذبح عظیمستی که قرآن را شدی ناطق


الا ای طلعتت تأویل آیات کتاب، اصغر


خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر


نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب، اصغر                


 زیارت خواهد وفیض شفاعت شهریار از تو                         


  دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر


دانلود با نوای عباس محمدی باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۵
مرداد
۹۵

متن نوحه بار بگشائید از حاج حسین فخری



بار بگشائید، اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست

بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت

کربلا، ای آفرینش را هدف قبله گاه عاشقان از هر طرف

طورِ عشق است و مطافِ انبیا نور حق اینجاست، ای موسی بیا

جسم را احیا اگر عیسی کند جان و تن را کربلا احیا کند

گر سلامت رفت، از آتش، خلیل نور ثار الله شد او را دلیل

کربلا، قربانگه ذبح عظیم عرش رحمان را صراط مستقیم

گر خدا خواهی، برو این راه را کن زیارت کوی ثار الله را

شد ز عاشورای او یک اربعین قتلگاهش را به چشم دل ببین

ماه، اینجا، واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است

گرد غم، افشانده بر سر کهکشان اشک خون ریزد هنوز از آسمان

اختران، سوزند چون شمع مزار مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار

گاه در صحرا خروش و، گه سکوت خفته در اینجا شهیدی لا یموت

حضرت سجاد بر خاکش نوشت تشنه لب شد کشته، سالار بهشت

اربعین است، اربعین کربلاست هر طرف غوغائی از غمها بپاست

گوئی از آن خیمه های نیمسوز خود صدای العطش آید هنوز

هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است

باشد از حسرت در اینجا یادها هان به گوش دل شنو، فریادها

در دل هر ذره، صدها مطلب است ناله ی سجاد و اشک زینب است

باید اینجا داشت گوش معنوی تا مگر این گفتگوها بشنوی:

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد چهره بر این تربت خونین نهاد

عمه جان، این قتلگاه اکبر است جای پای حیدر و پیغمبر است

عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید تیر بر قلب حسین اینجا رسید

عمه جان، عباس اینجا داد دست وز غمش پشت حسین اینجا شکست

اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان شد ز تیر حرمله خونین دهان

از برای غارت یک گوشوار شد در اینجا، کودکی نیلی عذار

تا قیامت، کربلا ماتمسراست حضرت مهدی، حسان! صاحب عزاست 


دانلود با نوای کویتی‌پور

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۵
مرداد
۹۵


متن نوحه شیعیان دیگر هوای نینوا دارد

 حسین از حاج حسین فخری



شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین


از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین


بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین


رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین


بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین


سروران پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین


سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین


او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین


دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند مشکل دوتا دارد حسین


سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین


آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین


دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین


ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ا

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین


دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین


شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین


اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»

کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین


دانلود با نوای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۵
مرداد
۹۵

متن نوحه آسمان غرقه به خون از

 حاج حسین فخری



آسمان غرق به خون از شفق تنگ غروب

 روشنی گشته و خونین شده در چنگ غروب


پرده شهپره مرغان زند اهنگ غروب

 دل سودازدگان هم شده همرنگ غروب


ای دلا هم همه‌ی باد وزان میشنوی

 زجه و ناله اوراق خزان میشنوی


آه سودازده‌ی نایِ شبان میشنوی

 شکوه‌ی بلبل ناکام جوان میشنوی


بازا بازا هر آنچه هستی بازا

 گر گبر و یهود و بت پرستی بازا


این درگه ما درگه نومیدی نیست

 صد بار اگر توبه شکستی بازا


مرغ حق است که از پرده‌ی جان می‌نالد

 این خزان است کز او چرخ و زمان می‌نالد


از خزان گشتن گل دیده‌ی خلقت بگریید

 دایه‌ی غم‌زده‌ی پیر طبیعت بگریید 


دانلود با صدای حاج حسین فخری

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۵
مرداد
۹۵

متن نوحه بهر جانبازی شبه پیغمبر

 از حاج مصطفی گراشی



مداح : حاج مصطفی گراشی

شاعر: محمود موجی


بهر جانبازی شبه پیغمبر جانب میدان شد علی اکبر

سینه ها نالان، دیده ها گریان عالمی محزون از غم هجران

 

می کند اکبر رزم و پیکاری دشمنان حیران زین فداکاری

 

سینه ها نالان، دیده ها گریان عالمی محزون از غم هجران

 

سوی اکبر شد هم سنان و تیر در حصاری از خنجر و شمشیر

یک گُل و گِرْدَش خار و خس بسیار زین جهت زینب گشته دل افکار

 

سینه ها نالان، دیده ها گریان عالمی محزون از غم هجران

قامت مولا، زاده زهرا خم شده از این ماتم عظمی

 

سینه ها نالان، دیده ها گریان عالمی محزون از غم هجران

 

عرش اعلا شد ناله و زاری قدسیان زین غم در عزاداری

چون فتاده در خاک و خون اکبر عرشیان یکسر می زنند بر سر

 

سینه ها نالان، دیده ها گریان عالمی محزون از غم هجران

 

کن قبول از ما این عزاداری بارالها این ناله و زاری

موجی از هجر شبه پیغمبر می زند زین غم بر سینه و بر سر

 

سینه ها نالان، دیده ها گریان عالمی محزون از غم هجران


دانلود فایل صوتی با نوای حاج مصطفی گراشی

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۲
مرداد
۹۵


متن نوحه سبوی عشق

 از ایمان میرشکاری



بار دیگر شور و شیون در نهاد ما فتاد

باز شیون، شورشی در جان مافیها نهاد

بار دیگر از سبوی عشق می‌جوشد خروش

کای شفق‌پوشان عاشق،عاشقان دُردنوش

نوبت پیکار دل در عرصه‌ی ایثار شد

فرصت دیدار حق در محضر دادار شد

امشب ای جان‌پروران گر هست ما را تشنه کام

آن به معنی برده زین شهد عطش صد تشنه کام

در صراط عشق ما را جرعه‌ای جان پرور است

عاشقان عشق را ای عاشقان جان در بر است

ما به قصد عزت و ایمان و دین برخواستیم

خواست جانان جان ز ما، ما جان ز جانان خواستیم

همرهان فردا ز شور غیرت و مردانگی

باید از جان خون‌فشان پرداخت نقد بندگی

باید از نو دین جدم مصطفی احیا شود

یا به دور از جمله تن‌ها، جمله‌ی سرها شود

جان فدای دوست باید در ره پایندگی

تا بماند شیوه‌ی قرآن از این تابندگی

گرچه یک صحراست ما را دشمن دین در کمین

ای که ما را زین فنا باقی‌ست اصل و شرع دین

چشم حق‌بینان چو از دل بر حقیقت باز شد

اهل دل را دیدگان معرفت دُرساز شد

بست مولا سالکان خویش را احرام یار

کرد آندم کعبه‌ی مقصودشان را آشکار

شد چو بر دلدادگان خورشید عاشورا عیان

سر زد از هفت آسمان فریاد و شیون سرزنان

بشنوید ای عاشقان طرحی دگر از طرح عشق

بنگرید ای دوستان طرحی دگر از طرح عشق

قاسم است اینک محیا بر نثار جان خویش

خواهد او هم لاله‌گون سازد ز خون دامان خویش

بی درنگ آمد عمو را دست و پا بوسید و چهر

مهر دین چون جان در آغوشش کشید از روی مهر

مسلب غیرت‌فشان از فرط غم آورد پیش

نور چشم مجتبی تا پرده برگیرد ز خویش

ریخت در جان خون حق را زآتش جانش شرار

اذن میدان خواست آندم تا بنوشد جام یار

مجتبی را نور دل ره راند تا میدان کفر

تا برافروزد شرار از تیغ حق در جان کفر

شد عیان در قلب میدان، همچو مه در آسمان

زد ز غیرت تیغ و شد در فوج خونخواران نهان

ناگه از سوز عطش تاب زمان بی تاب شد

تیغ کین بر فرق پاکش آمد و سیراب شد

عاقبت در خون فتاد از رخش همت پور عشق

در حجاب خون نهان شد سیرت محصور عشق


  • پوریا مهدوی مقدم
۰۲
مرداد
۹۵

متن نوحه آمدیم دست دلی از

 عباس محمدی باغملایی


عباس محمدی باغملایی


واحد : آمدیم دست دلی

مداح : عباس محمدی باغملایی

آهنگ : سید محمد جواد جعفری همّت

شاعر : سید محمد جواد جعفری همّت

 

آمدیم دست دلی باز بر این در بزنیم

   در غم شاه جهان سینه و بر سر بزنیم

بسراییم ز گلستان نبی در یم خون

 سری از حنجر ببریده اصغر بزنیم

دل ببندیم به دو بازوی علمدار خدا

   بغض ها را گِرِهی با دل حیدر بزنیم

باز در ساحل غم های دل زینب عشق

 حرف هایی ز علی شبه پیمبر بزنیم

نه فقط ماه محرم به دلم شور عزاست

هرگه حرفی به علمدار دلاور بزنیم

روضه‌خوان می شود این دل ز غم آل علی

دوست داریم که به دل بیرق و منبر بزنیم

می رسد بوی محرم به مشام دل ما

    کاش می شد به حریم حرمش پر بزنیم

کاش بودیم و در آن معرکه‌ی آتش و خون

     که به جان بر حرم پاک تو سنگر بزنیم

ای که آتش زده ای بر دل دریای عطش

   ما هم از شعله‌ی عشق تو به پیکر بزنیم

جان ما محفل غم های غریبانه توست

ناله‌ها در غم تنهایی خواهر بزنیم

گفت گم کرده گلی در دل آتش دارم

 ناله بهر دل حسرت کش مادر بزنیم

جان فدای تو و اصحاب تو ای خون خدا

 ما به سینه ز غمت آتش و آذر بزنیم

عشق زانو زده در محضر صبر تو حسین

شرم داریم که حرفی ز برادر بزنیم

ما کجاییم و علمدار حریم علوی

   دست بر دامن آن نخل تناور بزنیم

گر که از اکبر تو دم بزند حنجره ما

     حرفی باید ز عظش داغ صنوبر بزنیم

می دوید خواهرت از خیمه بر آن تل بلا

  حرف هاست که از حضرت هاجر بزنیم

دم زند "جعفری" از عشق حسین بن علی

  وز می عشق حسین جام مکرر بزنیم


دانلود با صدای باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۷
تیر
۹۵

متن نوحه شام دل تنگیست از امیر گوهرشناس



شام دل تنگیست از نو خاک ماتم بر سر است

دیده ها دریای خون دل ها از آن خونین تر است


قدسیان یکسر عزادار و سیه پوشیده اند

حضرت آدم سیه پوش عزای حیدر است


عرش را فریاد آمد کی همه افلاکیان

آمد آن مولا که از جمع ملائک برتر است


از گلوی کوفه ناید صوت قرآن علی

غرق خون فرق علی شاه عدالت پرور است


کوچه های کوفه کی بیند در ظلمات شب

ناشناسی بهر امداد آن چنان دل مضطر است


ای یتیم زار امشب انتظار کس نباش

شام آغاز یتیمی های جمع دیگر است


ناله و فریاد اولاد علی آید به گوش

دوری مرغ چمن از لاله های احمر است


بعد پیغمبر زمردم شکوه ها دارد علی

درد مولایم فزون از آسمانی اختر است


شانه زهرا شکستند آن گروه بی حیا

شانه و دستی که جای بوسه پیغمبر است


خانه شاه ولایت جایگاه جبرئیل 

مهد ارشاد حسین و مهد زینب پرور است


از جهالت قوم دون آتش بر آن کاشانه زد

دخت پیغمبر در آتش بین دیوار و در است


بعد پیغمبر علی مظلوم شهر کوفه شد

زین بلایا حضرت جبریل با چشم تر است


وا مصیبت خاکیان قدر علی نشناختند

زین جهت پیغمبر خاتم پریشان خاطر است


ار چه باید گوشه عزلت گزیند مرتضی

راد مردی کز دلاور فاتحان خیبر است


مسجد و سجاده امشب سخت دلتنگ علی

چاه تنهایی و غربت از همه گریان تر است


دیده ها دائم عطشان دیدار علی

وعده گاه تشنگان بر گرد حوض کوثر است


می سراید نغمه جانسوز موجی از جگر

انتظارش عفو مولا در قیام محشر است


شعر » محمود موجی

آهنگ » مرحوم عبدالحسین خرمایی


  • پوریا مهدوی مقدم
۲۷
تیر
۹۵

متن نوحه شیعه شد شام غریبان امیرالمومنین

 از حاج حبیب چاه‌شوری



واحد: شیعه شد شام غریبان امیرالمومنین

» مداح  : حاج حبیب چاهشوری

» آهنگ : مصطفی اکابریان

» شاعر : محمود موجی


شیعه شد شام غریبان امیرالمومنین

غرقه در بحر خون شد گوهر عشق و یقین

زخم شمشیر ستم بر تارک حیدر نشست

تیغ بیداد از جهالت پشت غیرت را شکست

گاه ظلمت ساز اندوه یتیمی ها رسید

چون شروع بی کسی از مشرق ماتم دمید

کوفه آنشب در پریشانی همانندش نبود

بر لبانش زین مصیبت نوحه ی غم می سرود

بحر رفتن حضرت حیدر مهیا می شود

زین مهیا گشتن او کوفه غوغا می شود

بی علی عالم عزادار است تا روز جزا

یا علی عالم کجا آرد همانند تو را

کیست حیدر تک سوار فاتح اقلیم دل

آن که خصم خویش را از خویش می سازد خجل

آن که کتف مصطفی گردد قدمگاهش علیست

هفت اقلیم فلک سیر سحرگاهش علیست

زخمی از نامردمی اینک به بستر خفته است

زین جهت احوال عالم درهم و آشفته است

خسته جان در بستر ضربت سخن آغاز کرد

شمه ای تا بازگوید راز لب را باز کرد

باز هم دارد وصیت این زمان میر عرب

رازها با مجتبی می گوید و در سوز تب

مجتبی دوش تو با بار امانت بعد از این

لخته های خون دل پیمان شکن قوم لعین

زخم ساوات است و بد عهدی ز همراهان دون

عهد بشکستند ز سوی لشکری خوار و زبون

جام زهر و دشمن در خانه و بار گران

زان مصائب ناله ها خیزد ز جان آسمان

بارالها روشنی ده چشم غمبار جهان

از فروغ نور روی حضرت صاحب زمان

شعر موجی کن ز رحمت باقیات و صالحات

وین عزاداران به روز واقعه فر و نجات


  • پوریا مهدوی مقدم
۲۷
تیر
۹۵

متن نوحه عربی - فارسی روحی

 از باسم کربلایی



روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


یاجرح عاش بدلیلی ما ترکنی

ولا نسانی ..... ولا نسیتة

للبقیع ابعث سلامی والمدامع

یازمانی ..... ولا نسیتة

ولله لو عمری کَضیتة حسرة حسرة

ماکفانی ..... ولا نسیتة

شمعة ... ولو اشعل بکَبر الحسن .... شمعة

آنة اشتعل طول الزمن .... شمعة

یم کَبرة خلیت القلب .... روحی


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


خاک غربت بر سر من دیده گریان سینه سوزان دل فکارم

شد حرم ویرانه یک سر زین مصیبت درد و محنت بی قرارم

بی حرم گل های زهرا آه و افغان از غم آن سوگوارم

یا رب بیت ولا ویران شده یا رب

دل ها همه نالان شده یا رب

خونین دل قرآن شده یا رب


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


للبقیع الیمشی یشعر بالظلامة

والمصایب .... عالائمة

یکشف اصحاب الظلالة ویا حقدھم

ھالنواصب .... عالائمة

یاوکت یجمعنة یمھم والمأتم

والمواکب ....عالائمة

یمتة .... نوصلھم وندمی الصدر .... یمتة

لکل واحد نشید کَبر ..... یمتة

غایبنة یرجع عن قرب .... روحی


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


بار دیگر از سقیفه در مدینه دست کینه گشته پیدا

این همان دستی ست که می زد ضرب سیلی کرده نیلی روی زهرا

این همان دستی ست که می زد ظالمانه تازیانه هل اتی را

یا رب غرق عزا شد نه فلک یا رب

بر زخم حیدر زد نمک یا رب

یاس علی را زد کتک 


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


لیلة الغربة طویلة وانتظرنة

وانتظرنة ... ھا یاروحی

شوفت الاحباب صارت صعبة صعبة

ماکَدرنة ... ھا یروحی

انظر کَبور الایمة ھدموھا

مل صبرنة .. ھا یروحی

غربة ... والعایش بغربة یحن ... غربة

طبع الفکَد اھلة یون .....غربة

والفاکَد یعیش برعب.... روحی


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


افتخارم این شعارم جان فدای خاک پای اهل بیتم

حیدری ام حیدری ام مبتلای روضه های اهل بیتم

خون من باشد حلال خون حیدر من گدای اهل بیتم

یا رب من فاطمی ام حیدری یا رب

دارم مدال نوکری یا رب

مرا مدینه می بری


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


یم علی السجاد وابنة انظر الطف

والحرایر ..... والیتامة

اسمع اصوات العطاشى والثکالة

بلایة ناصر .... والیتامة

اسمع بزینب تنای یابو فاضل

قلبی حایر ..... والیتامة

زینب .... نادت یشیال العلم .... زینب

بس العلیل وی الحرم .... زینب

وانظر عضیدک عالترب ... روحی


روحی ... مشتاقة وبعید الدرب ... روحی

والینتظر لیلة صعب ... روحی

واحبابی بدیار الغرب ... روحی


اسمع الزھرة الزجیة من تنادی

کل مسیة .... یاھضیمة

من یواسینی یاشیعة بھالمصیبة

بھالرزیة ..... یاھضیمة

من بقیع اتعنة مرة ومرة یم

الغاضریة ..... یاھضیمة

انحب... تبقى المدامع ھاملة .... انحب

بین البقیع وکربلة .... انحب

عالمشرعة دمعی یصب .... روحی


شاعر: سید عبدالخالق محنه

شاعر : بشیر الکربلایی


دانلود این نوحه با صدای ملا باسم کربلایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۱
تیر
۹۵


متن نوحه ای شیعه ز نو زن

 بر سینه و بر سر از عبدالحمید دشتی فرد


حمید دشتی فرد(ناخدا)


ای شیعه ز نو زن بر سینه و بر سر

واویلا

در قتل شه دین آن ساقی کوثر

واویلا

چون ضربت شمشیر بر تارک حیدر

واویلا

از خون جبینش محراب دعا تر

واویلا

شد غرقه ی در خون، داماد پیمبر (2)


بن ملجم ملعون با چشم پرآذر

واویلا

با قلب پر از کین از حیدر صفدر

واویلا

بنشسته به کنجی روباه ستمگر

واویلا

تا میز عرب کی بر سجده برد سر

واویلا

از خون شریفش، سجاده معطر (2)


تا حال پدر دید سردار شهیدان

واویلا

فریاد ز دل زد سردار غریبان

واویلا

هم اُخت و اَخو را هم جمله عزیزان

واویلا

بر بستر بابا، بابای یتیمان

واویلا

بر بستر پرخون، آن لاله شه آمد (2)


زینب به ندا گفت ای باب غضنفر

واویلا

ای قاتل کفار ای یار پیمبر

واویلا

برکنده ز جا در از قلعه‌ی خیبر

واویلا

طومار پلیدان پیچانده سراسر

واویلا

بشنو غم دل را از زاده‌ی حیدر (2)

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۱
تیر
۹۵

متن نوحه وفات حیدر است از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


وفات حیدر است، داماد پیمبر است

وفات حیدر است، آن ساقی کوثر است

شیعیان چرا امشب، چشمانتان تر است

از ضربت بن ملجم، محراب زخون تر است

از لشکریان فریاد، الله اکبر است

آغشته به خاک و خون، آقای غنبر است

وفات حیدر است، شاهنشه عالم است

---------------------------

در حزن و عزا امشب، پیغمبر خاتم است

از قتل شه خوبان، چشم آسمان تر است

وفات حیدر است، آن شیر غضنفر است

جن و ملک و قلمان، بی تاب و مضطر است

در سوگ شه خوبان، اللهِ مطهر است


(پنج مصراع پایانی از پوریا مهدوی مقدم)


نیاز به فایل دانلودی

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۳
خرداد
۹۵

متن نوحه شیعه عزای سالار دین است از عبدالحمید دشتی‌فرد



شیعه عزای سالار دین است

شور قیامت در عرش برین است

همه عالم امکان، با حوری و قِلمان

همه ماتم‌نشین است


عیسی نواخوان، موسی غمین است

گریان و نالان، جبریل امین است

همه عالم امکان، با حوری و قِلمان

همه ماتم‌نشین است


جن و ملک در افغان و زاری

افلاکیان گرم سوگواری

همه عالم امکان، با حوری و قِلمان

همه ماتم‌نشین است


اندر عزای شاه بلایند

زهرا به جنت، افغان نماید

همه عالم امکان، با حوری و قِلمان

همه ماتم‌نشین است

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۳
خرداد
۹۵

متن نوحه خون بر جبین علی از ایمان میرشکاری



خون بر جبین علی همچون شبنم نشسته

دل‌های شیعیانش، از بار غم شکسته

شیعه بگو تو هر دم / لعنت بر ابن ملجم

 

زین مصیبت مجتبی، نالان و دل غمین است

هم‌ناله‌اش حسین و، جبریل و زینبین است

شیعه بگو تو هر دم / لعنت بر ابن ملجم

 

برو روی سجاده نگون، فاتح خیبر شده

رأس شریفش ز خون، چون لاله‌ی احمر شده

شیعه بگو تو هر دم / لعنت بر ابن ملجم

 

بنال فتوت تو هم، که موسم غم شده

برپا عزا و ماتم، در هر دوعالم شده

شیعه بگو تو هر دم / لعنت بر ابن ملجم

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۱
خرداد
۹۵
متن نوحه شد عزای مرتضی از
 حاج عبدالرضا احمدی باغکی



شاعر: آقای مهندسی

شد عزای مرتضی شیعیان  بر سر زنید          بهر آن شیر خدا خاک غم بر سر کنید

عازم مسجد چو شد مرتضی وقت سحر          تا   کنــد راز و نیــاز   با خــدا   بار دگر

سر  به  سجاده  نهاد آن  امیر مومنان          در کمینش انتظار ابن ملجم همچنان

ضربت شمشیر زکین زد  به فرق مرتضی         حوریان گریه کنان در دو عالم شد عزا

زد به سر با شور و شین            شاه مظلومان حسین

افکند شال عزا گردن خود مجتبی

زینب مظطر زغم زد به سر با شور وشین           مجتبی گریه کنان میزند بر سر حسین

کوفه   غرق    ماتم   حجت   رحمان بود           صوت قرآنش دگر کس زمسجد نشنود

اهل بیت   مرتضی   در فغان   بهر    پدر          جامع نیلی به تن می زنند هر دم به سر

با دو صد شور ونوا می زند قنبر به سر          شیعیان گریه کنید بر علی خیر البشر

زد به سر با شور و شین            شاه مظلومان حسین

افکند شال عزا گردن خود مجتبی

شام  یتیمتان برد نا شناسی  نیمه شب          کس نباشد جز علی مرد حق شاه عرب

آنکه  جای مصطفی  خفته در  بستر علی          شیر حق همچون سپر در بر دشمن علی

در جنان بهــر علی  فاطــمه گریان  بود          زین مصیبت مصطفی با دو چشم تر بود

ناله کن مهندسی در عزای مرتضی         فاتح  خیبــر گشا   شــافع   روز جزا

 

فاتح خیبر علی،    شافع محشر علی،     ناطق قرآن علی،    حجت رحمان علی

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۰
خرداد
۹۵

متن کامل نوحه 

حسرت نصیبان

 از ایمان میرشکاری



امشب  ای حسرت نصیبان دیده دریا می شود

تیـغ کـینـه آشنـا بـا فـرق مــولا می شود

آتشی شـد شـعله ور از تـیغ مـلعـون پلیـد

یکسره خاکستر از غم دشت و صحرا می شود

هم حسین و هم حسن، کلثوم و زینب داغـدار

آیـه هـای بـی کسی زیـن داغ معنا می شود

نـالـه هـای مجـتبی آتـش به جـانم می زند

از فـغــان و آه زینب کـوفـه غـوغا می شود

بـاز چــاه بی کسی هم نـا له هـا دارد به لب

بغض نـخلسـتـان مـاتم هم لبش وا می شود

از عـلـی گویـند و از دلـتـنگی خـیبر گشـا

ذکـــر زار قـد قـتـل تـا بــاز آوا می شود

امشب از هفـت آسـمـان فریادهـا آید بگوش

آه و افـغـان یتـیمـان تـا کـه برپـا می شود

مسجـد و سجـاده امـشـب درفـراق مرتضی

نـالـه هـا دارنـد و مـاتم عـالم آرا می شود

تـارک حـیدر سـحر گـردد جدا از تیغ جهل

خـاک مـاتـم زیـن بـلا بر فرق دنیا می شود

فـاتـح خیبـر میـان بستر تـب خـفته است

زین سبب هنگـامه ای در عرش اعلا می شود

شیـعـیـان مولا امیرالـمومنین نـور خداست

شمس عـالمتـاب حـق امشب هویدا می شود

یـا امیرالـمومنیـن امـشـب عـزادار تـوائیم

دشـت دلـها زین عزا غمگین و شیدا می شود

کـیست غـیر از مرتـضی کـز مهر حـتی براسیر

مهربـان آغـوش لـطفـش بهر او وا می شود

بـا پسر هـردم وصیت می نمـاید خـصم خود

زیـن حـقـیقـت هـمـسر ام ابـیها می شود

او کـه در روز اخـوت بسـت پیمـان بــا نبی

او که درحـج الوداع بـرخـلـق مولا می شود

یک ورق ای شیعه بـشنو ازمـقــام مـرتضی

پـای بـرکـتـف پـیـمبر خصم عزی می شود

پـهلوان مردی که از انفـاق کتفش پینه داشت

شیـر روز و زاهـد گــریــان شبها می شود

آن همـه نـام آوری امـشب مـیـان بستراست

روح پــاکش عــازم اقـلـیـم بـالا می شود

قصد دشـمن بـود محو نـام مـولا زین جهـان

دشـمن از این شور شیعه سخـت رسوا می شود

بعد حـیدر می رسد بــار امـانـت بــرحسن

مجـتبی بعد از پدر بر خـلـق مــولا می شود

بــارالـهـا این عـزاداری زمــا بـنـمـا قبول

سینه هـامـان زین مـصائب درد پیما می شود

در ظهور حـجـت ابـن الـعسگری تعجـیل کن

از ظـهورش او کـه چشـم دهر بینــا می شود

دسـت زن "موجی" به دامـان امـیرالـمومنین

او که از یک گوشه چشمش صد گره وا می شود


دانلود با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۰
خرداد
۹۵

متن نوحه شیعیان شد مرتضی



شیعیان شد مرتضی، کشته تیغ جفا

از فراق شاه دین، آه و ماتم شد بپا

قدسیان غم نشین               عرشیان دل حزین

از داغ حیدر


*** *** ***

کوفه چون شد دل غمین، شد جهان زین غم حزین

سوی مسجد چون روان، شد سحر سلطان دین

دیده در خون نشست                پشت عالم شکست

از داغ حیدر


*** *** ***

ابن ملعون پلید، تیر کین را چون کشید

شعله ور هر دو جهان، بی کسی از نو دمید

دیده ها پر زخون               سجده گه لاله گون

از داغ حیدر


*** *** ***

کینه بدر و حنین، خون به دل بنموده حسین

مجتبی با چشم تر، عالم اندر شور و شین

زینب از این جفا                کرده افغان بپا

از داغ حیدر


*** *** ***

خانه مولا علی، زین بلا ماتم سرا

شال غم در گردن، جبرئیل از این عزا

شد جهان شعله ور               زین بلا خون جگر

از داغ حیدر


*** *** ***

شیعه شد وقت عزا، از فراق مرتضی

حزن هجران علی،کرده عالم کربلا

موجی از نو با فغان                با دل خونین بخوان

از داغ حیدر

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۰
اسفند
۹۴

متن نوحه شهادت حضرت زهرا 

از حاج حسین فخری



گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

تویی تاب و توانم، بیا فاطمه جانم

ز داغ تو خمیدم، ببین قد کمانم

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

تو ای عصای دستم، من از پا بنشستم

پس از تو در خانه به روی همه بستم

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

 

ز هجران تو ای پاک، گریبان زده ام چاک

تن همچو گلت را، نهادم به دل خاک

در آن خانه ی خاموش، یتیمان سیه پوش

همه چادر مادر، گرفته اند در آغوش

 

گرفته دل مولا ، شده یکه و تنها

نهاده رخ خود را ، روی تربت زهرا

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۰
اسفند
۹۴

متن نوحه اذن میدانم را ده

 از عبدالحمید دشتی فرد



گفتا قاسم به فغان که ای شه تشنه لبان               اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان


بعد یــاران جانـی ســیرم ز زندگانــی                اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان


کشتند حر دلاور عون و عباس و جعفر                اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان


وصیت کرده با من بعد از اذن شهادت                 اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان


عزیزانت یک سر گشتنند در خون شناور                        اذن میدان مرا ده عمو سیرم ز جهان

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۰
اسفند
۹۴

متن نوحه شه فرود آمد به دشت کربلا

 از ایمان میرشکاری



شه فرود آمد به دشت کربلا

گفتگو داشت با زمین  پُربلا

ای زمین! ای تربت عنبرسرشت!

ای به تربت، برتر از خاک بهشت!

ای زمین از عرش اعلا برتری  

چون مقام زاده پیغمبری

بعد از این، خاک تو باشد مدفنم

تا قیامت در تو باشد مسکنم

خرّمی کن، ای زمین! شاهت رسید

فخر کن بر آسمان، ماهت رسید

سوی تو از مکّه، تازان آمدم

خود نه تنها با جوانان آمدم

آمدم تا در تو جان، فانی کنم

در تو هفتاد و دو قربانی کنم

این من و این اکبر و این اصغرم

قاسم و عبّاس و عون و جعفرم

حالیا برگو مرا مدفن کجاست

مدفن قربانیان من کجاست

راست برگو، ای زمین! اندر کجا

دست عبّاسم شود از تن، جدا

در کجا بر جسم من، آذر زنند

تیر بر حلق علی‌ اصغر زنند

گو به من قبر علی اکبر کجاست؟

حجله گاه قاسم مضطر کجاست؟

بر گلوی من کجا خنجر کشند؟

از سر زینب کجا محجر کشند؟

در کجا جسم مرا عریان کنند؟

پای مالم از سم اسبان کنند؟

در کجا شمر از قفا برد سرم؟

ساربان آید کجا اندر برم ؟


دانلود1

دانلود2

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۱
بهمن
۹۴

متن نوحه دوباره لشکر غم سوی عالم بی امان آمد از ایمان میرشکاری



شاعر : محمود موجی

 

دوباره لشکر غم سوی عالم بی امان آمد

                                                  سیه پوشید، آیات قیامت چون عیان آمد

چه می بینم؟ پیمبر رخت رحلت می کند بر تن

                                                       زنو خاک عزا یکباره بر فرق جهان آمد

مدینه غصه دارد از دو داغ سینه سوز امشب

                                             هم از داغ پیمبر هم حسن دل در فغان آمد

زطوس امشب بلند آوای هجران رضا گشته

                                             چه طوفان غم انگیزی به صحن بوستان آمد

زکین پرپر شوند هردم زبستان نبی گلها

                                                 تو گوئی برگ ریزان گشته و باد خزان آمد

از آن روزی که سوی طوس عازم شد غریبانه

                                              به کام این جهان گو جام زهری در نهان آمد

رضا می گفت اینسان در هجوم فتنه ها هردم

                                                 خداوندا مدد بنمای بر لب چونکه جان آمد

از این ظاهر فریبی ها و مکر و حیله مأمون

                                            جهان غم دیده گردیدست و دلها در فغان آمد

عزاداران! رضا را آن لعین دادست زهر کین

                                               بدین علت ز چشم آسمان اشک روان آمد

به خود می پیچد از تأثیر زهر امشب غریبانه

                                             دو چشمش بود بر در تا که از در نوجوان آمد

جواد امشب پدر را در بغل می گیرد و گرید

                                                   چه رنجی تا سحرگه بر امام مهربان آمد

زهجران، حضرت معصومه، معصومانه می گرید

                                           به زاری اشکریزان گشت و از غم در بیان آمد

کمر بشکسته از داغ جگر سوز رضای من

                                                  برفت از من توان و در عوض بار گران آمد

خدایا با غریبی، غصه هجران چه سازم من؟

                                         تو میدانی که بر معصومه ات غم بی امان آمد

اگر لب واکنند این لحظه ذرات وجود من

                                                  همه گویند از غم بر گلویم استخوان آمد

ز یکسو روضه های حضرت معصومه برپا شد

                                                ز سوئی دیگر افغانی ز جمع شیعیان آمد

الهی این عزاداری قبول از ما نمای امشب

                                                  مکرر کن قدمهامان چو بر این آستان آمد

رسان روزی که "موجی" بانگ بردارد عزاداران

                                                بپا خیزید کاین دم حضرت صاحب زمان آمد


دانلود این نوحه با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۳۰
دی
۹۴

متن نوحه سید و سالار دین چون عزم بر میدان نمود از امیر گوهرشناس



       شعر :محمود موجی

                                                آهنگ حسین خرمایی

         

            سید و سالار دین چون عزم بر میدان نمود / در میان خیمه ها هنگامه طوفان نمود

 

            شد سوار ذوالجناح دل پریشان شاه دین / پایه های عزم خمصم کفر را لرزان نمود


           اسب شاه دین قدم را بر نمیدارد زغم / صحنه ای مولا بدید و اشک را پنهان نمود


        دید دختش دستهایش گرد دست ذوالجناست / کائنات از این مصائب جملگی گریان نمود


        گفت بابا نیستم من تشنه لب میدان مرو / چون عمو را خصم دون در بحر خون غلطان نمود


             دخت مسلم را نوازشها تو می کردی پدر / بودنت درد یتیمی را بر او آسان نمود


          کیست تا بعد از تو بنماید نوازش دخترت / بی کسی این سینه را چون آتش سوزان نمود


          دیدگان همرهان را زین طریق گفتگو / همچو دریای خروشان بی سر و سامان نمود


        شاه دین آهی کشید و در بغل جانش گرفت / دل پریشان دخترش را جای در دامان نمود

    

           بوسه ها زد بر دو چشم اشکبار کودکش / بعد از آن او را نوازش کرد و هم احسان نمود

  

             رازها در گوش او زان ماجرا نجوا بکرد / گفت عمو جان فدای مکتب و ایمان نمود


            اکبر آن پشت و پناهم اکبر آن تاب و توان / جان خود را در ره قرآن و دین قربان نمود


           ظلم را بی حد نموده میزبان بی حیا / در جهان آیا چه کس اینگونه با مهمان نمود


     یوسفم را کشته اند و پشتم از هجرش شکست / روزم از هجران رویش چون شب کنعان نمود


          می روم در جنگ دشمن تا بگویی بعد من / جان خود باب غریبم هدیه بر جانان نمود


      بعد من زهرا صفت بر صورتت سیلی زنند / نا نجیبی کز هم اکنون سینه ام نالان نمود


        رفت آنکه سوی میدان تک سوار ذوالجناح / کرد پیکاری که عالم را از آن حیران نمود


        آه از آن ساعت که آمد اسب زخمی بی سوار / در میان خیمه ها زین آمدن افغان نمود


        تا قیامت ماجرا باقی ست موجی از چه رو / با تأثر دیده گریان شرح غم پایان نمود


دانلود این نوحه با صدای امیر گوهر شناس


  • پوریا مهدوی مقدم