متن نوحه دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر از ایمان میرشکاری
متن نوحه دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر
از ایمان میرشکاری
دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر که شده غرق به خون از ستم قوم ستمگر
بگرفتش به بر و لب بنهاد بر لب سردش به فغان گفت که ای تازه جوانم
ز چه این گونه فتادی به برم تاج سرم اکبر نیکو سیرم جان فدای قد و بالای تو ای ثانی حیدر شبیه ختم رسولان نام تو ورد زبانم
همه شب تا به سحر بر سر مهد تو نخفتم و بسی رنج کشیدم به امیدی که به سر حد کمالت برسانم شب دامادیت اندر نظر من بخرامی علی سر وروانم
همه ابنای بنی هاشمی از پیر و جوان شاد شوند در شب دامادیت ای روح روانم
بودم امید که اندر شب دامادی تو وعده بگیرم زنان ماه منظر در شب سور تو مسرور شود عمه و خواهر پدرت سبط پیمبر
آه و افسوس که شد خاک عزا بر سر لیلا سرو قد تو فتاده به برم غرقه به خون زلف سمنسای
به روی مادر پیرت بگشا بهر خدا بار دگر دیده ی شهلا که ز داغ تو به تن نیست دکر تاب و توانم
بی تو ای همسفرم گر بروم سوی وطن من بنشینم دسته دسته رفیقان تو اندر وطن هر لحظه ببینم گر بپرسند ز من حال تو ای ماه جبینم چه بگویم و چه سان جای تو را بینم و من زنده بمانم
گویم اکبر به صف کرببلا شاد شده حجله گهش خانه ی گور است و غرقه به خون فرق همایون علی من به فغانم