متن نوحه علی آرام جان من از حاج حسین فخری
متن نوحه علی آرام جان من از حاج حسین فخری
علی آرام جان ، علی روحِ روان من
برو میدان... برو میدان...
الا ای یوسف لیلا ، فروغ دیدگان من
برو میدان... برو میدان...
ببین لب تشنه و گریان، میان خیمه ها اضغر
ببین محصور این لشکر، حریم و آل پیغمبر
پی آب روان هر سو، نگر با دیدگان تر
ز بهر کودکان من...
برو میدان... برو میدان...
اگر چه از تو دل کندن، برای من بود مشکل
که عشقت ای شبیه مصطفی بنشسته اندر دل
به ضرب قدت نبوَد مرا در زندگی حاصل
تویی در تن چو جان من...
برو میدان... برو میدان...
برو با عمه ات زیینب، وداع آخرین بنما
بزن بوسه به دستانش، به جای مادرت لیلا
ببین نبوَد مرا یاری، در این دشت و در این صحرا
تویی تاب و توان من...
برو میدان... برو میدان...
بزن بوسه به آرامی، تو بر رخساره ی اصغر
بگیر این کودک لب تشنه ی بی شیر را در بر
ببین از تشنگی او را نمانده طاقتی دیگر
علی رعنا جوان من...
برو میدان... برو میدان...
خرامان میروی میدان، بنازم قد و بالایت
تو گویی خاک این صحرا زند بوسه به پاهایت
رُخت روشن تر از خورشید، چو شام تیره موهایت
جمال تو جلال من...
برو میدان... برو میدان...
خدایا اشبه الناس به پیغمبر به میدان رفت
به خیمه ساقی طفلان، به کام خشک به میدان رفت
بزد بوسه به دست من، ز پیشم دیده گریان رفت
علی ورد زبان من...
برو میدان... برو میدان...
ببین محصور این لشکر، حریم و آل پیغمبر