- ۰ نظر
- ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۱۴:۴۸
متن نوحه واحد خیمه عترت
از عباس محمدی باغملایی
به سوی خیمه عترت بیامد اسبی آشفته
دگرگون گشته احوالش زسرهای بخون خفته
نگاهش قصه ها از دشت پر رنج و بلا دارد
هزاران راز پنهان از شهید کربلا دارد
گهی با شیهه می آید گهی نالان و افسرده
بدیده چون سوارش را به خاک افتاد پژمرده
به درب خیمه هردم خواهری از یار می گوید
دو چشمش گشته گریان و عزیزش را همی جوید
بگفت با ذوالجناح زینب چرا مغموم و بیماری
چرا بنموده ای با شیهه هایت ناله و زاری
چرابرگشتهای بیکس به منگو پس سوارت کو
نمی بینم کسی با تو سوار بی قرارت کو
سرو یالت شده خونین چرا محزون و بی یاری
سرت افکنده و غمگین و می بینم دل افکاری
ز میدان بلا برگو برای من چه آوردی؟
خبر از جسم بی جان حسینم هدیه آوردی؟
برایم گو زعباس درخشان و فروزنده
که در شب های تارم بود همچون ماه تابنده
زداغ عون و عبدالله مثال کوره می سوزم
نواخوانی شده از بهر آنها کار هر روزم
تمام فکر من اینست که سر آید شب تارم
سیهگشته شب و روزم از این خاموشی بیزارم
مرا با خود به میدان بر که شاید یار خود بینم
ز باغ زاده زهرا نشینم خوشه ای چینم
مرا با خود ببر نزدش که گویم درد دل هایم
که شاید لحظه ای بیند که من تنهای تنهایم
بگیرم در بغل دست علمدار حسینم را
در اینصحرا بریزم من به کامشاشک عینم را
به زینب ذوالجناح گفتا که خود زین غم پریشانم
چگونه از غمی گویم که آتش کرده برجانم
چگونه با تو برگویم جواب این سوالت را
جواب این سوالی که کند آشفته خوابت را
ابوالفضلت دو دستش را چنین از تن جدا دارد
که قاسم لخته خونی به سر جای حنا دارد
علی اکبرت عطشان در این دشت بلا جان داد
تنش صد پاره وجان را به دست پاک یزدان داد
بگفتا شاه عطشان این سخن با زینبم برگو
کزین باغ خزان دیده تو ماندی ای گل خوشبو
بگو بعد ابوالفضلم علمدارم تویی زینب
پس از این روشنی بخش شب تارم تویی زینب
مبادا دشمن بی دین به شادی غصه ات بیند
مبادا واگزاری جای خود آسوده بنشیند
از این رنج و غم و محنت هدف آداب و آئین است
اگر سر می دهم بهر بقای مکتب و دین است
بگفت اینک (سعیدی) نوحه ام را با غم آوردم
از این ره هدیه اینک از برایت ماتم آوردم
» واحد : خیمۀ عترت
» نوحه خوان : عباس محمدی باغملایی
» آهنگ : عبدالعلی مهندسی
» شاعر : محمدرضا سعیدی
گزارش تصویری؛
عزاداری هیئت محبان ثامن الائمه(ع)
"خوزستانیهای مقیم بروجرد"
در دهه اول ماه محرم
متن نوحه
نه به دیده نورم نه به تن توانم
نه بدیده نورم، نه به تن توانم
بنشینم و خون جگر فشانم
شده پاره پاره بدن جوانم
گل پرپر من، علی اکبر من
به کجا بگردم، گل خود بجویم
که ز خون فرقش رخ خود بشویم
بنشینم و یا ولدی بگویم
گل پرپر من، علی اکبر من
گل من فدا شد، به ره خدا شد
لب تشنه از من پسرم جدا شد
گل پرپر من، علی اکبر من
پسر شهیدم، صدف امیدم
به خدا شکستم به خدا خمیدم
که به غلظم خون بدن تو دیدم
گل پرپر من، علی اکبر من
تو ستاره بودی، شب غربتم را
تو ز دل زدودی شب غربتم را
تو ز کف ربودی همه طاقتم را
گل پرپر من، علی اکبر من
بنگر چه آمد به سرم علی جان
ز غم تو خون شد جگرم علی جان
پسرم علی جان
گل پرپر من، علی اکبر من
همه چشم و گوشم که سخن بگویی
ز غریبی گل به چمن بگویی
سخنی ز سوز دل من بگویی
گل پرپر من، علی اکبر من
نوحه واحد در حریم
عشق در دشت بلا
در حریم عشق در دشت بلا
در میان لاله زار کربلا
جمله یاران چون شفق سیما شدند
غرق در خون بی سر و بی پا شدند
نوبت آل پیام آور رسید
وقت میدان رفتن اکبر رسید
گوییا یارب جهان شد کوی غم
شد زمین در حلقه ی جادوی غم
هفت بند آسمان لرزان شده
هفت اقلیم جهان ویران شده
ناگهان از خیمه گاه عشق و شور
شد مشعشع گوهر دریای نور
جوشنی از رادمردی در برش
نام کرده نیک مادر اکبرش
چشم هایش چشمه ی خورشید بود
در نگاهش جلوه ی امید بود
بسته بر تارک عمامه ی مصطفی
زنده کرده خاطرات مرتضی
هیبتش چونان علی در اقتدار
بوسه می زد بر دودستش ذوالفقار
برنشسته بر براقی تیز تک
تا کند این خاک را رَشک ملک
داشت آنک شعله ی عزمش شتاب
زین سبب جا کرده بر پشت عقاب
دید مولا چون جوان خویش را
راهی میدان چو جان خویش را
دید چون لب تشنه ی جان تشنه را
می رود در ازدحام دشنه ها
می رود در کام دشنه اکبرش
مانده بر در دیدگان مادرش
یک نظر بر عالم بالا فکند
یک نظر بر آن قد و بالا فکند
در نگاه یادگار مصطفی
زنده شد تفسیر الله الصطفی
دید رو در رو شکوه حیدری
یادگار شوکت پیغمبری
دید می جوشد به رگ هایش یقین
گشته بی طاقت به قصد خصم دین
دید چون اکبر پدر را بی قرار
درد دین افکنده در جانش شرار
اذن میدان خواست از سالار دین
تا کند پاک از ستم روی زمین
زان سپس بوسید دست باب را
دست آن خورشید عالم تاب را
جان به پای حضرت مولا نهاد
پا به راه شرح اعطینا نهاد
رفت و در انبوه خنجر شد نهان
حیدری هیبت به میدان شد عیان
تیغ زد تا کفر را بی جان کند
نعره زد تا معنی قرآن کند
تیغ زد تا آدمی احیا شود
چهره ی آلودگان رسوا شود
هان علی بود آن که اکبر نام داشت
صورتی خورشید احمد فام داشت
ناگهان خاکم به سر در خون فتاد
غرق ماتم در غمش گردون فتاد
تشنه لب جان داد بر احیای دین
تا بنوشد جام ختم امرسلین
شمع تن در راه حق خاموش کرد
جام از دست پیمبر نوش کرد
شعر از: سید محمد هاشمی
آهنگ: مرحوم عبدالحسین خرمایی
نوحه ای شیعه به سر زن با ناله و غم
ای شــیـعه بــر سـر زن بـا ناله و غم(2)
گـــویـــا هـــویـدا شــد مــــاه مــحـرم
زیـــن مــاتـم عـظمی برسر و بر سینه زنان
جـمله ی عـزاداران یـاران از ایــــن غــــم
مـا عـزاداران با چشم گریان یاران از این غم(2)
گـفتا بـکن رحـمی ای شــمـر کـافـر (2)
تــــا بـبـنـدم چـــشـم زاده ی حــــیدر
زین جور و جفا به فغان شد گیسو پریشان
بــا نــالــه و افــغـان زهـــرای اطـــهـر
ما عزاداران با چشم گریان یاران از این غم(2)
شـب هــا نـخـفتم مــن ای جــان مـــادر(2)
رنـــج هــا کــشــیدم شــبــه پــیــمبر
از هـــر چـــه تـــرســیدم ای نــوجــوان مـن
ای نـــامـراد مــن آخـــر رســیدم
ما عزاداران با چشم گریان یاران از این غم(2)
********************
شعر اصلاح شده:
ای شــیـعه بــر سـر زن بـا ناله و غم(2)
گـــویـــا هـــویـدا شــد مــــاه مــحـرم
زیـــن مــاتـم عـظمی برسر و بر سینه زنان
جـمله ی عـزاداران یـاران از ایــــن غــــم
ما عـزاداران بـا چـشم گـریـان انـدرین ماتم(2)
آیــنـه هـای عـشـق در خـون تـپـیـدنـد(2)
ایــن عـارفـان مـی را در خــون چـشـیـدند
تـــا جــان بـر افـروزد عـشق و وفـا آمـوزد
روح سـتـمگـر سـوزد از خـــود بـــریــدنـد
ما عـزاداران بـا چـشم گـریـان انـدرین ماتم(2)
بـهـر بـقـای دیــن از خــود گـذشـتـنــد(2)
چـشـم از هـمــه غـیــر از الله بـبـسـتند
رسـتـنـد و پـیـوسـتند راه تجاهل بستند
پـشـت هـوا بـشـکـستـند در سینه هستند
ما عـزاداران بـا چـشم گـریـان انـدرین ماتم(2)
شعر منتسب به: شادروان ناخدا عباس دریانورد
و
بازسازی توسط: محمدحسین گرگین
نوحه سقای حسین ابن علی
گردیده روان ای شیعیان
سقای حسین ابن علی گردیده روان، ای شیعیان
تا که رساند آبی به لب تشنهلبان، ای شیعیان
از تیغ بیداد و جفا، غرق به خون در کرببلا
دیدهی زینب از بهر برادر به در است، منتظر است
خیمه به خیمه مضطرب و آسیمه سر است، خون جگر است
از تیغ بیداد و جفا، غرق به خون در کرببلا
تا که فتادهست زین به زمین آن کوی وفا، اوج صفا
زین بار بلا گشته به پا اندوه و عزا، در دوسرا
از تیغ بیداد و جفا، غرق به خون در کرببلا
شعر از: استاد محمود موجی
آهنگ: هادی محمودی فرد
نوحه میرسد از علقمه
می رسد از علقمه در میان همهمه
غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه
از یسار و از یمین در حصار آن دل غمین
لیک دارد دشمن از آن پور حیدر واهمه
غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه
اشک ریزان چشم مشک، بارش باران اشک
بر سرش شمشیر و تیر و خنجر و طعن قمه
غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه
کودکان چشم انتظار تشنه با حال نزار
ساقی دشت بلا شرم دارد بی شمار
گویی دارد آرزو عمرش پذیرد خاتمه
"موجی" در بحر الم، در میان موج غم
اشکریزان بر زبانش نوحه دارد زمزمه
غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه
شعر از استاد محمود موجی
مراسم عزاداری
هیئت محبان ثامن الائمه
(خوزستانیهای مقیم بروجرد)
در طول دهه اول محرم
دلنوشتهای از درد فراق
نوشتهی پوریا مهدوی مقدم
پوریا مهدوی مقدم - بروجرد:
چه سخت است روزهای بی تو... روزهایی که با یادت سپری میشود اما بوی رسیدنت از دوردستها میآید...
نمیدانم آیا تا رسیدن دوبارهات زنده باشم یا نه... اما در انتظارت مینشینم.
چه سخت است روزهای بی محرم و صفر... چه سخت است دور بودن از مراسم عزاداری اهل بیت(علیهم السلام)
نمیدانم چرا مدتی ست دلم هوای یک عزاداری کرده است در کنار دوستان و هم هیئتیها... دلم هوای صدای پوست دمامی را کرده که یک عاشق دلشکسته و یک عزادار واقعی با چوبی که از بار مصیبت اعظم خم شده است، به آن میکوبد. و صدای تیز سنجی که تداعیگر شمشیرهایی ست که به یکدیگر میخورد و خونی را به زمین میریزد...
دلم هوای سینهزدن در یک بر سینهزنی پرشور کرده که چرخشش برخلاف زمان است و گویی به سمت روزهایی که میرود که قیامتی در آن برپا بود.
دوست دارم اذکار نوحهها را با صدای دل فریاد بزنم و اشک دیده را با نوای نوحهخوان و به یاد آن روزگاران به روی گونه جاری سازم.
چه زیبا بود اگر واقعا این سخن گهربار امام صادق(ع) به حقیقت میپیوست و تمام روزها عاشورا میشد...
چیز زیادی به ایام پر سوز و جانگداز فاطمیه نمانده... اما چه بگویم که طاقت من کم است و میترسم به آن نرسم... بالاخره انسان است و هر نفسش که فرو میرود و برمیآید، او را یک قدم به مرگ نزدیکتر میکند.
اما امید دارم... امید دارم که هرچه زودتر همچون برق و باد، همانطور که محرم و صفر رفت، فاطمیه میرسد و میتوانم با دل و جان به عزاداری برسم.
هروقت به جملهی ( مروا همه سال ) فکر میکنم، قلبم آرام میشود... که تحقق این جمله در آن است که از بدو تولد تا به امروز توانستهام در عزاداریها شرکت کنم.
چه خوش است رسیدن روزهایی که دوباره صدای سنج و دمام در کوچهها طنینانداز شود و نوای نوحهخوانها، اشک دیدهها روان سازد.
از خدا میخواهم تا آن روز همه را زیر سایهی ابدیاش محافظت کند و هیچکس را چشم انتظار نگذارد... البته ما که سالیان سال است منتظریم... اما خداوندا، بگذار انتظارمان همین یک انتظار باشد که بس انتظاری جانکاه و سخت است...
اللهم عجل لولیک الفرج
متن نوحه شاه شهیدان گفتا
به عباس دلاور
از حاج مصطفی گراشی
شاه شهیدان گفتا به عباس دلاور
میر سپاه لشکرم فرزند حیدر
جان برادر این جا باید سر را فدا کرد
از خون مان رنگین زمین کربلا کرد
*******************
اهل و عیال بی یار من در این بیابان
باید اسیر کوفیان بی حیا کرد
*******************
مقصد من چون احیای این دین شریف است
چهره ز خون رنگین سازم سر را فدا کرد
*******************
گر می خورد سیلی سکینه در ره شام
زینب غم دیده باید صبر ها کرد
*******************
اکبر و اصغر و قاسم و جعفر یک دانه
از که و من قربانی راه خدا کرد
متن نوحه جرس قافلهداران
از حاج مصطفی گراشی
باتشکر از آقای عباس محمدی باغملایی جهت یاریرساندن جهت صحیح نوشتن این متن در سایت
جرس قافلهداران چه نوایی دارد
شوق دیدار و یا عزم جلایی دارد
میدهد مژده ز نو موسم دیدار آمد
به مشامم ز جنان بوی خوش یار آمد
گو به زینب که تویی قافله سالار زنان
قد علم کن و اسیران تو به محمل بنشان
چاوشان گو که بخوانند نوایی ز وفا
به سرم هست هوای سفر کرببلا
گو مزین نشود محمل لیلا با زر
چون که دارد به دل او شوق وصال اکبر
اربعین آمده در سر بودم شوق وصال
گو حسین آمده زینب بنما استقبال
چون به میعادگه عشق رسیده اسرا
بگرفتند به بر مرقد پاک شهدا
شکوه از سرزنش خار مغیلان دارد
از جفاهای عدو از تو چه پنهان دارد
شکوه از کعبه نی و ناله ز مجروحی پا
قصه از شمر و سنان، خولی مرتد و دغا
عابدین آن پسر فاطمه بر ناقه سوار
غل و زنجیر به گردن، تن زار و تب دار
کنج ویرانهی شامم ز جفا گشت مکان
ناز دانه گل من رفت رقیه ز جهان
گاه در تشت طلا داد مکان قوم پلید
سر فرزند پیمبر جلوی تخت یزید
بانگ لاحول ولا از لب پرخون چو شنید
خیزران را به جسارت لب و دندان بوسید
به کنیزی طلبیدند زریر زهرا
همه بنشسته ولی زینب کبری بر پا
چه ستم ها که نکردند به من این قوم پلید
گاه در کوفه مگر شام و دگر بزم یزید
به ره دین محمد ز چه پروا دارم
سرکشان بیرق اسلام چو بر پا دارم
شد رثاخوان حسین از ره اخلاص (حمید)
روز محشر نشود نزد خدایش نومید
متن نوحه متاب ای ماه امشب
از حاج مصطفی گراشی
متاب ای ماه امشب، تا نبینم صبح فردا را
ببار ای اشک تا دریا کنم دامان صحرا را
بریز ای آسمان خون جای باران بر زمین امشب
که پرپر می کند فردا خزان گل های زهرا را
بگریید ای تمام اهل عالم آن چنان امشب
که با اشک خود از خجلت برون آرید سقا را
ندای ارجعی دل برده از هفتاد و دو عاشق
صدای العطش آتش زده اعماق دریا را
وضو گیرید از خون دل خود ای بنی هاشم!
که بردارید فردا از زمین، قرآن لیلا را
نگهدار ای سکینه! اشک های دیده ی خود را
که در گودال خون فردا بشویی جسم بابا را
میا ای آفتابِ صبح بیرون از افق فردا
که با سوز عطش اصغر ندارد تاب گرما را
الهی مهر زندانی شود در سینه ی مشرق
که در گودالِ خونﹾ زهرا نبیند ظهر فردا را
بگردید آل یاسین سخت فردا در بیابان ها
که دریابید زیر خارها گل های طاها را
سپاه حق و باطل صف کشیدند از دو سو میثم
میان این دو صف بشناس دنیا را و عقبا را
متن نوحه واحد بوشهری چونکه عباس
بدید بی کسی سبط پیمبر
چونکه عباس بدید بی کسی سبط پیمبر
در حرم تا به عطش شیون و غوغاست سراسر
بهر قتلش به کمر خنجر کین لشکر کافر
یک طرف ناله ی اطفال بلند است به اختر
دید چون ظلم و ستم گشته فزون بی حد و بی مر
صبرش آمد به لب و گشت روان سوی برادر
گفت برده ز کفم تاب و توان چرخ ستمگر
غیرتم شعله زده بر دل مجروح چو آذر
به فدای سر تو پیکر عباس دلاور
گشته ام زار و پریشان به خدا جان برادر
گر شوم کشته در این دشت از این زندگی بهتر
اذن جنگم بده تا خویش زنم بر صف لشکر
شه دین گفت به عباس: ایا پشت و پناهم
تو امیری و علمداری و سردار سپاهم
گر شوی کشته پس از مرگ تو من عمر نخواهم
رحم کن جان برادر تو به این روز سیاهم
گفت : شاه کودک تو آب زمن خواست ندارم
عطش تشنه لبان برده ز دل صبر و قرارم
زنده باشم من و از ظلم کجا تاب بیارم
اذن ده تا که روم بهر حرم آب بیارم
شه دین دید که عباس بود عازم میدان
کاسه ی صبر به لب آمده با حال پریشان
دست در گردن او کرد و بگفت با دل سوزان
گفت شاید که رسد آب به اطفال پیمبر
شد روان سوی فرات آب رساند به یتیمان
مشک پر آب نمود خواست بنوشد کمی از آن
یادش آمد ز لب تشنه ی آن شاه شهیدان
گفت نی شرط وفا تشنه لب است سبط پیمبر
آب امروز در این دشت بلا قیمت جان است
حرم شاه شهید منتظر قطره ی آب است
برسانم به سکینه که به راهم نگران است
هم رسد آب به حلقوم علی اصعر مضطر
ظالمی دست چو از پیکر عباس جداکرد
او نه رحمی به علی اصغر و شرمی ز خدا کرد
مشک آب ظالم دیگر هدف تیر بلا کرد
گشت مایوس ز آب با دل خون خسرو خوبان
گفت دیگر به چه امید به حرم روی نمایم
چه بگویم به سکینه من و این دست چدایم
گشته ام سیر ز جان نیست دگر مشک و لوایم
خاک بر فرق من و وعده ی آبم به یتیمان
متن نوحه دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر
از ایمان میرشکاری
دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر که شده غرق به خون از ستم قوم ستمگر
بگرفتش به بر و لب بنهاد بر لب سردش به فغان گفت که ای تازه جوانم
ز چه این گونه فتادی به برم تاج سرم اکبر نیکو سیرم جان فدای قد و بالای تو ای ثانی حیدر شبیه ختم رسولان نام تو ورد زبانم
همه شب تا به سحر بر سر مهد تو نخفتم و بسی رنج کشیدم به امیدی که به سر حد کمالت برسانم شب دامادیت اندر نظر من بخرامی علی سر وروانم
همه ابنای بنی هاشمی از پیر و جوان شاد شوند در شب دامادیت ای روح روانم
بودم امید که اندر شب دامادی تو وعده بگیرم زنان ماه منظر در شب سور تو مسرور شود عمه و خواهر پدرت سبط پیمبر
آه و افسوس که شد خاک عزا بر سر لیلا سرو قد تو فتاده به برم غرقه به خون زلف سمنسای
به روی مادر پیرت بگشا بهر خدا بار دگر دیده ی شهلا که ز داغ تو به تن نیست دکر تاب و توانم
بی تو ای همسفرم گر بروم سوی وطن من بنشینم دسته دسته رفیقان تو اندر وطن هر لحظه ببینم گر بپرسند ز من حال تو ای ماه جبینم چه بگویم و چه سان جای تو را بینم و من زنده بمانم
گویم اکبر به صف کرببلا شاد شده حجله گهش خانه ی گور است و غرقه به خون فرق همایون علی من به فغانم
حلول ماه ربیع الاول مبارکباد
وبلاگ پوریا مهدوی مقدم:
دو ماه عزا و سوگ و مویه به سر رسید و بهار سرزندگی و نورانیت به دلهای مسلمین راه گشود و غم کهنه ای را به ازای دانه دانه ی اشکهای روان و ناله های سوزناک از کلبه ی دل زدود و به جایش گل امید و نشاط و لبخند نشاند.
شتاء سرد و غمین رفت و ربیع نشاط و خوشی ز راه رسید...
ربیع اول بر شما مبارک باد.
-----------------------------------------------------------------
پیراهن سیاه زتن دور میکنیم
آن را ذخیره کفن وگور میکنیم
اجر دو ماه گریه برغربت حسین
تقدیم به مادرش از راه دور میکنیم
عزاداریتان قبول
ربیع مبارک
پیامبر (ص) فرمود:
هرکس پایان ماه صفر راخبر دهدبهشت براو واجب میشود.
-----------------------------------------------------------------
امیدوارم با غروب خورشید ماه صفر، هر آنچه قلب نازنینتان را میآزارد،غروب کند و شادی ربیع بر شما طلوع کند و هرگز پایانی بر آن نباشد پس بشارت باد پایان صفر و مبارک باد بر شما حلول ماه ربیع الاول
-----------------------------------------------------------------
"با اجازه مادر سادات "
پیراهن سیاه زتن دور می کنیم
آن را ذخیره کفن و گور می کنیم
اجر دوماه گریه بر غربت حسین
تقدیم مادرش ز ره دور می کنیم
حلول ماه ربیع الاول ، ماه شادی و سرور اهل بیت
بر مسلمین مبارک باد
دل نوشته های حاج علی سیف معموریان
قسمت پنجم
سلام محرم ماهه عاشقی ماهه دوباره بندگی عشق ماهه سیاهی وکتیبه ماهه اشک ماهه پیاده رویهای عاشقی برای عشق سلام محرم سلام اقای خوب من مظلوم حقیقی عالم دیگرآرام وقرارندارم دلم آماده ی دیدن دسته های سینه زنی و عزاداریه توست ای مظلومه مادر غریب مادرحسین سلام میکنم به مسجدهاو حسینیه ها سلام میدهم به چشمهای محزون به گریه های بی امانه کناره هیأت کنارخیابان کنارمادرکنارپدر سلام میکنم به روزهایی که دل در دلهایمان نیست سینه پروازمیخواهد که فقط شوروحاله عاشقان را به نظاره بنشیند دل وقلبم قرارندارد کاری جز نشستن وانتظارکشیدنه محرمت را....رسیدن محرمت را ...آرزو...دارد سینه ام تنگ است امسال ازحاجیان سفرکرده وسبقت گرفته ازما که حالا کناراقای کربلا یندومارانظاره گر.....اری شهید توبالارفته ای من در زمینم ...برادرروسیاهم شرمگینم....محرم بیا عطری بزن به صورتم به چشمهایم به سکوتم به مناجاتهایم عطری بزن به دستهایم که دوستدارت به سینه بزند ازغمه اقای کربلا حسین .. محرم رسید ...عاشق شدن وگریبان پرگریه هایمان .. اشکهای دوستداره کربلاو بین الحرمینمان اری محرم محرم محرم صدای زلالی وبی ریایی صدای تنهایی های مادرم زهراسلام الله ونظاره گری عزادارنش صدای محرم صدای مهربانی ازدرودیوارصدای بغض های درگلومانده ازمظلومیت حسینی که عاشقی چون رسول الله دارد تا ابد محرم محرم تازنده ایم محرم تانفس میکشیم سیاهی محرم وگدایی ما تا جان دربدن داریم سلام به محرم نه این شروع راهی است که پایانش جزشهادت دررکابش نمیخواهیم تمام زندگی ام برای رسیدن محرم فدای افتاب وشبهای محرم ....محرم سکوتی که فقط اشک میخواهد.. محرم رسید....(دل نوشته علی معموریان)
برگزاری مراسم عزاداری دهه اول محرم توسط هیئت خوزستانیهای مقیم بروجرد(هیئت سعدی)
به سرپرستی: آقای جمشید نادی
مکان: خیابان سعدی - مسجد امام حسین(ع)
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد.
پوریا مهدوی مقدم - بروجرد:
فرا رسیدن ماه خون، ماه محرم الحرام و ایام شهادت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یاران با وفایش بر بینندگان عزیز این وبلاگ و تمامی ارادتمندان و دلسوختگان آن حضرت تسلیت باد.
متن نوحه زینب زار با فغان
ویژه محرم
زینب زار با فغان گفت که ای برادرم
کو اکبرم کواصغرم کو اهل بیت پدرم؟
برادرم، برادرم، وای که بی بردارم
عباس علمدارم چه شد؟ قاسم دامادم چه شد؟
وعده ی آب داده ایم، داغ به دل نهاده ایم
هر زن کشته جوانی شده است نوحه سرا
به سر قبر شهیدان همه با ناله و آه
بگرفتند بغل قبر شهیدان ز وفا
ماتم خواهرت کنون ز نو گشت به پا
عابدین آمده از شام چو با ناله و آه
به سر قبر پدر نور دوچشم زهرا
گفت که ای جان پدر بعد تو ما خوار شدیم
ز جفای پسر سعد و دگر شمر دغا
نوعروس آمده از شام چو با ناله و آه
به سر مرقد قاسم به دوصد شور و نوا
دل نوشته های حاج علی سیف معموریان
ویژه محرم
(قسمت چهارم)
سلام محرم ماهه عاشقی ماهه دوباره بندگی عشق ماهه سیاهی وکتیبه ماهه اشک ماهه پیاده رویهای عاشقی برای عشق سلام محرم سلام اقای خوب من مظلوم حقیقی عالم دیگرآرام وقرارندارم دلم آماده ی دیدن دسته های سینه زنی و عزاداریه توست ای مظلومه مادر غریب مادرحسین سلام میکنم به مسجدهاو حسینیه ها سلام میدهم به چشمهای محزون به گریه های بی امانه کناره هیأت کنارخیابان کنارمادرکنارپدر سلام میکنم به روزهایی که دل در دلهایمان نیست سینه پروازمیخواهد که فقط شوروحاله عاشقان را به نظاره بنشیند دل وقلبم قرارندارد کاری جز نشستن وانتظارکشیدنه محرمت را....رسیدن محرمت را ...آرزو...دارد سینه ام تنگ است امسال ازحاجیان سفرکرده وسبقت گرفته ازما که حالا کناراقای کربلا یندومارانظاره گر.....اری شهید توبالارفته ای من در زمینم ...برادرروسیاهم شرمگینم....محرم بیا عطری بزن به صورتم به چشمهایم به سکوتم به مناجاتهایم عطری بزن به دستهایم که دوستدارت به سینه بزند ازغمه اقای کربلا حسین .. محرم رسید ...عاشق شدن وگریبان پرگریه هایمان .. اشکهای دوستداره کربلاو بین الحرمینمان اری محرم محرم محرم صدای زلالی وبی ریایی صدای تنهایی های مادرم زهراسلام الله ونظاره گری عزادارنش صدای محرم صدای مهربانی ازدرودیوارصدای بغض های درگلومانده ازمظلومیت حسینی که عاشقی چون رسول الله دارد تا ابد محرم محرم تازنده ایم محرم تانفس میکشیم سیاهی محرم وگدایی ما تا جان دربدن داریم سلام به محرم نه این شروع راهی است که پایانش جزشهادت دررکابش نمیخواهیم تمام زندگی ام برای رسیدن محرم فدای افتاب وشبهای محرم ....محرم سکوتی که فقط اشک میخواهد.. محرم رسید....دل نوشته علی معموریان
اطلاعیه های هیئات روی سایت قرار خواهد گرفت.
پوریا مهدوی مقدم - بروجرد:
بانظر به اینکه به ماه خون، ماه شور و عشق حسینی، محرم الحرام نزدیک میشویم، این سایت در نظر دارد تمامی اطلاعیه های برگزاری مراسمات مذهبی هیئات مختلف از سراسر کشور را درج نماید.
حال بانظر به اینکه بازدید از این سایت روز به روز درحال افزایش است، از شما بینندگان محترم خواستارم تا قبل از فرا رسیدن ماه محرم، اطلاعیه های خود را به ایمیل: porya.borujerd@gmail.com و یا به واتس آپ و تلگرام: 09385616703 ارسال نمایند.
از حمایت شما متشکرم
آماده شدن هیئت محبین ثامن الائمه بروجرد قبل از فرا رسیدن محرم
از راست: بنیامین طمار - محمد مطوری - علی کاووسی - احسان گیوه کی
وبلاگ پوریا مهدوی مقدم، روابط عمومی حاج علی سیف معموریان شد.
وبلاگ پوریا مهدوی مقدم:
با عرض سلام و وقت بخیر خدمت بینندگان عزیز سایت.
چندی پیش طی گفت و گویی تلفنی، حاج علی سیف معموریان، مداح خوش صدای خوزستانی، مسئولیت هماهنگی مراسمات خود را به این سایت واگذار کرد.
وی خاطر نشان کرد که مراسمات مداحی این بزرگوار در دوسبک خوزستانی و فارسی برگزار میشود و عزیزانی که مایل به دعوت از حاج علی سیف معموریان هستند، از همین حالا لطف کرده و هماهنگی های لازم را با همین سایت به عمل آورند.
علی معموریان تصریح کرد که وی از شب پنجم محرم 1437، الی پایان صفر، قادر به اجرای مراسم در اقصی نقاط کشور میباشد.
نمونه هایی هم از کار های حاج علی سیف معموریان در وبلاگ ایشان قرار گرفته است که با مراجعه به قسمت پیوندهای همین سایت میتوانید وارد وبلاگ شده و یا روی لینک های زیر کلیک نمایید.
مردم این شهرستان از چند روز مانده به آغاز ماه محرم به حرمت امام حسین (ع)
و خاندانش و نذری که داشته اند اقدام به بر پایی سقاخانه می کنند بگونه ای
که بهترین اتاق منزل شان را سیاه پوش کرده و با چراغ های گردسوز، لوسترهای
تزیینی و گلاب پاش و تصاویری از ائمه روی پله های منبر ، تزیین می کنند.
صاحب
خانه ها با نصب پرچم سیاه و سبز و باز گذاشتن در ورودی به نشانه آماده
بودن سقاخانه ، مردم برای شرکت در عزاداری ، دعوت به ورود می کنند.
خورشید
که غروب می کند در خانه ها باز می شود و مردم از این سقاخانه به آن
سقاخانه می روند. زنان و مردان، جوانان و نوجوانان و حتی کودکان در گروه
های جدا گانه قرار می گذارند و تا وقتی خستگی اجازه بدهد و تا نیمه شب به
خانه ها برنمی گردند.
این ایام معمولا از امن ترین ایام برای تردد
شبانه است برای همین قدیمی ترها می گفتند 'محرم آمد و عید زنان شد' که
حکایت از آزادی زنان در تردد شبانه در خیابان ها و کوچه پس کوچه ها می کرد
در زمانی که حضورشان در بیرون از خانه بعد از غروب آفتاب چندان خوشایند
نبود.
برای وارد شدن به سقاخانه رسم است که می پرسند 'قلیچه یا
قولوچه؟' و صاحب خانه با گفتن 'قلیچه' میهمانان را دعوت به ورود می کند به
همین دلیل سقاخانه در زبان عامیانه به 'قلیچ' هم شهرت دارد.
میهمانان
با گفتن 'برقاتلان سیدالشهدا لعنت' وارد می شوند و جواب می گیرند 'بش
باد.' خواندن شعر در مدح شهدای کربلا و سینه زنی مختصردر بین آقایان و دعا
برای شفای بیماران، گشایش کار حاضران و برآوردن حاجات میزبان و پذیرایی با
چای، شیر، میوه، شیرینی و مانند آن از برنامه های همه سقاخانه هاست .
به هنگام خروج نیز رسم است بگویند: 'اجرتان با سید الشهدا !' و بعد به سقاخانه دیگری بروند و این کار معمولا تا نیمه شب ادامه دارد.
نهم
و دهم محرم زمانی است برای گردهمایی های خانوادگی و دیدن همه آن هایی که
از راه های دور و نزدیک خود را برای مراسم روز تاسوعا و عاشورا به بروجرد
رسانده اند و شهر پر است از شیر و شربت و شیرینی یا حلیم ویژه خوشمزه، قیمه
پلو، زرشک پلو با مرغ و آبگوشت نذری که دست به دست می چرخد و مردم برای
گرفتن تذری از هم سبقت می گیرند.
یکی از آداب تاسوعا و عاشورا در
بروجرد نذر کردن چراغ برای سقاخانه هاست. حاجتمندان چراغی با اجازه
صاحبخانه بر می دارند و نذر می کنند که با برآورده شدن حاجاتشان مثلا ده
چراغ جایگزین آن کنند. در برخی مواقع به جای چراغ از کالاهای دیگر به ویژه
لیوان و استکان که مورد استفاده هیات ها و سقاخانه هاست استفاده می شود.
عصر
تاسوعا حال و هوای دیگری در بروجرد دارد، کوچه پس کوچه ها شاهد عبور
دختران سیاه پوش و نقابدار است که پابرهنه راه افتاده اند و با نیت و خواست
های مختلف به چهل منبر سر می زنند و در 40 سقاخانه شمع روشن می کنند.
در
این روز شهر پر است از حاجاتی که در شعله شمع ها می سوزد و نیازنسل جوان
را به رخ می کشد و دعای مردم برای برآورده شدن تمام نیازها.
بیش از
300 هیات و دسته سینی زنی، زنجیرزنی در بروجرد وجود دارد که در ایام محرم
به ویژه در روزهای تاسوعا و عاشورا از خیابان های شهر عبور می کنند و اغلب
خود را به امامزاده جعفر (ع) این شهر می رسانند.
سحرگاه عاشورا زمان 'خره گیری 'به معنای مالیدن گل و خاک به بدن است که نشانه اوج سوگواری مردم در عزای امام حسین است.
در
این روز حمام های عمومی شهر رایگانند و عزاداران بعد از اذان صبح به حمام
می روند و در حالی که سرتاپای خود را با گل رس پوشانده اند سینه می زنند.
برخی از آن ها با همان حالت و تنها با پوشش حوله به دور بدن های خود بیرون می آیند و در همان نزدیکی به سینه زدن می پردازند.
در نقاط دیگر شهر هم دیگ های بزرگ پر از گل و گلاب توسط آنانی که نذر دارند گذاشته شده تا همه بتوانند در عزای حسین گل برسر بمالند.
صبح عاشورا که بیرون باشی در هر خانه ای که نذری داشته باشد می توانی صبحانه صرف کنی و البته حلیم لذیذترین این صبحانه هاست.
با
نزدیک شدن به ظهر عاشورا راه اغلب دسته های عزاداری به خانه مرحوم آیت
الله بروجردی و امام زاده جعفر ختم می شود و بعد از دقایقی اوج گرفتن
عزاداری با اذان ظهر سکوت شهر را فرا می گیرد.
مردم برای خوردن
غذای ظهر عاشورا که معمولا آب گوشت است در خانه هایی که نذری می دهند پخش
شده و خود را برای مراسم ' شام غریبان' که بعد از غروب آفتاب شروع می شود و
اتمام مراسم عزاداری 10 روزه و بسته شدن سقاخانه هاست اماده می کنند.
گروه
های زن و مرد با روشن کردن شمع و بر سر نهادن طبق هایی حاوی کاه و خرما و
شمع و یا عروسک هایی به نشانه کودکان یتیم کربلا، در کوچه پس کوچه های شهر
به راه می افتند و با صدایی اندوهناک در رثای امام می خوانند.
تعزیه ها که با موضوع حوادث عاشورا نوشته و اجرا می شوند همانند سایر شهرهای کشور در بروجرد نیز برگزار می شود.
کُــتل
نیز که نوعی نمایش آئینی است به ذکر تصویری برخی از صحنه های کربلا و پس
از آن می پردازد. دسته های کتل، دارای حیوانات سنتی بویژه شتر و اسب هستند و
افراد مختلف لباسهایی می پوشند که آنها را به شکل و شمایل شخصیت های مثبت و
منفی حادثه کربلا در می آورد.
معمولا کتل ها در معابر حرکت می
کنند و فقط صدای عزاداری از بلندگوهای همراه آنها شنیده می شود اما گاه
توقف می کنند و نوحه هایی نیز می خوانند.
برپایی مجلس ختم قرآن، روضه خوانی و مداحی تا پایان ماه صفر در بروجرد همچنان ادامه دارد.
منبع:سایت خبری ایرنا