متن نوحه باز ماتم عرش اعلی را گرفت از مصطفی گراشی
متن نوحه باز ماتم عرش اعلی را گرفت
از مصطفی گراشی
باز ماتم عرش اعلی را گرفت
غصه اقلیم تصلی را گرفت
از فراق بانی قرآن و دین
شعله سرکش صحن دلها را گرفت
چشمها پهنای دریای سرشت
موجها برخواست دریا را گرفت
محنت از قلب زمین آتش فشاند
گردبادآسا ثریا را گرفت
تا ز تن روح رسولالله رفت
محشر اندوه دنیا را گرفت
اشکها بیکسی زین واقعه
خونفشان چشمان زهرا را گرفت
یامحمد لرزه بر عالم فتاد
ناله شد تکثیر و هر جا را گرفت
ظلمتآرا میشود هجران تو
وین فراقت نور سینا را گرفت
ای محمد سورهی لطف خدا
زین جهان هجر تو معنا را گرفت
چشم زهرا چشمهی خون زین بلا
وین مصیبت صبر مولا را گرفت
سر به دیوار است و چشم مرتضی
گریهی پنهان و پیدا را گرفت
بی قراری در دل دنیا به خود
شیوهی تاراج و یغما را گرفت
گه ز هجران پیمبر گه حسن
شعلهی غم دشت و صحرا را گرفت
چون ز داغ زینت دوش نبی
آه و افغان عرش اعلی را گرفت
رو به زینب میکند کای خواهرم
جعده از من صبح فردا را گرفت
تشت خواهم تا که ریزم خون دل
سوختم، آتش سراپا را گرفت
زهر کین با خون دل آغشته شد
تا قیامت شهد دنیا را گرفت
قاسم غمدیدهی محنت نصیب
با الم دامان بابا را گرفت
بانگ مظلومیت آل نبی
جایگاه طاق مینا را گرفت
بازهم دستان (موجی) زین جهت
با الم کِلک غمآرا را گرفت