متن نوحه بانگ آمد کای اسیران
از ایمان میرشکاری
بانگ آمد کای اسیران این زمان آزادهاید
رهنمایی بر شما بنهاده گر آمادهاید
شد مهیا محمل زرین که تا راهی شوید
با بشیر رهنما تا یثرب همراهی شوید
ناگهان فریادها زد زینب دلسوخته
بر جمیع قاصبان با چهرهای افروخته
ما عزاداران یاران به خون آغشتهایم
زین جهان عمریست یکسر دست و دل را شستهایم
محمل ما را سیه پوشید با حزن و عزا
در عزای نوجوانان شهید کربلا
در درون سینهام اندوه و داغ اکبر است
از فراق روی اکبر خاک ماتم بر سر است
نور چشمم رفته راه خانه را گم کردهام
جامهای خونین از او همراه خود آوردهام
جامه بوی مهربانی حسینم میدهد
بوی ایام وصال نور عینم میدهد
تا قیامت غنچههای داغ در باغ دلم
شعلهور کردهست این اندوه صحن محملم
آن که حتی یک نفس نگذاشت تنها زینبش
این دل غمدیده بر نی بود با تاب و تبش
ره به ره منزل به منزل بود با من در سفر
من به پای خسته او بر نیزهها با پای سر
صوت قرآنش تسلیبخش محراب دلم
هر نفس نور نگاهش بود بر آن محملم
در مدینه گریهها بر قبر پیغمبر کنم
شکوه از بدعهدی آن امت کافر کنم
بر مزار مادرم اندوه دل واگو کنم
دردهایم را یکایک بازگو با او کنم
روز عاشورا حسین عباس و اکبر دادهام
واندر آن یک روز پر غم شش برادر دادهام
یاد باد آن روزهای همرهی با همرهان
از جوانان یاد باد آن همرهان مهربان
کربلا تکمیل با خون جگر بنمودهام
تا قیامت نهضتت را پر اثر بنمودهام
ظالمان را تا ابد با صبر رسوا کردهام
سینههای شیعیان زین شور شیدا کردهام
زینبم با خون دل بنوشتهام پیغام تو
در دل تاریخ تا محشر نوشتم نام تو
در جهان (موجی) اگر بعد از شهیدان ماندهای
همچو زینب باش گر کرببلا را خواندهای
شاعر: محمود موجی
آهنگ: هادی محمودیفرد
- ۰ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۴۵