وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

پوریا مهدوی مقدم از استان لرستان - شهرستان بروجرد
----------------------------------------------------
وبلاگی برای نشر نوحه های جنوب کشور
----------------------------------------------------
عزیزانی که مایلند مراسمات مذهبی خود را به بینندگان این وبلاگ اطلاع دهند،به آدرس زیر، مکان - زمان و اطلاعات لازم را ارسال کنند.
در ضمن، اگر عکسهایی هم از همان هیأت ارسال شود،ممنون میشوم.


Porya.borujerd@gmail.com

شماره تماس: 09385616703

آدرس اینستاگرام:
PORYA_BORUJERD
#پوریا_مهدوی_مقدم

آدرس کانال تلگرام:
www.telegram.me/poryarjnews

(((حتما در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید)))
باتشکر
----------------------------------------------------
آدرس وبلاگ اجتماعی پوریا مهدوی مقدم: www.porya-borujerd.ir
-----------------------------------------------------

توضیحات سایت: این وبلاگ تنها جهت نشر و ترویج
نوحه های بوشهری و خوزستانی ساخته شده است.
در واقع این وبلاگ، تنها وبلاگی ست که متن اکثر نو حه هایی را
که در هیچ کجای اینترنت وجود ندارد، در اختیار شما عزیزان
قرار میدهد.
و همچنین، بنده تنها بروجردی هستم که مشغول به
انجام این کار میباشم.
پوریا مهدوی مقدم-بروجرد

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ مرداد ۰۰، ۰۸:۳۱ - علیرضا
    ممنون
  • ۸ آذر ۹۹، ۱۸:۴۲ - نیبیرو
    عالی
نویسندگان
پیوندها

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
شهریور
۹۵

عید غدیرخم مبارک باد




  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
شهریور
۹۵

عید قربان مبارک باد


  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
شهریور
۹۵

متن نوحه باز ماتم عرش اعلی را گرفت

از مصطفی گراشی


حاج مصطفی گراشی


باز ماتم عرش اعلی را گرفت

غصه اقلیم تصلی را گرفت

از فراق بانی قرآن و دین

شعله سرکش صحن دل‌ها را گرفت

چشم‌ها پهنای دریای سرشت

موج‌ها برخواست دریا را گرفت

محنت از قلب زمین آتش فشاند

گردبادآسا ثریا را گرفت

تا ز تن روح رسول‌الله رفت

محشر اندوه دنیا را گرفت

اشک‌ها بی‌کسی زین واقعه

خون‌فشان چشمان زهرا را گرفت

یامحمد لرزه بر عالم فتاد

ناله شد تکثیر و هر جا را گرفت

ظلمت‌آرا می‌شود هجران تو

وین فراقت نور سینا را گرفت

ای محمد سوره‌ی لطف خدا

زین جهان هجر تو معنا را گرفت

چشم زهرا چشمه‌ی خون زین بلا

وین مصیبت صبر مولا را گرفت

سر به دیوار است و چشم مرتضی

گریه‌ی پنهان و پیدا را گرفت

بی قراری در دل دنیا به خود

شیوه‌ی تاراج و یغما را گرفت

گه ز هجران پیمبر گه حسن

شعله‌ی غم دشت و صحرا را گرفت

چون ز داغ زینت دوش نبی

آه و افغان عرش اعلی را گرفت

رو به زینب می‌کند کای خواهرم

جعده از من صبح فردا را گرفت

تشت خواهم تا که ریزم خون دل

سوختم، آتش سراپا را گرفت

زهر کین با خون دل آغشته شد

تا قیامت شهد دنیا را گرفت

قاسم غمدیده‌ی محنت نصیب

با الم دامان بابا را گرفت

بانگ مظلومیت آل نبی

جایگاه طاق مینا را گرفت

بازهم دستان (موجی) زین جهت

با الم کِلک غم‌آرا را گرفت


  • پوریا مهدوی مقدم
۱۶
شهریور
۹۵

متن نوحه نشسته بر سر زانو از

 عباس محمدی باغملایی



نشستــه بـر سـر زانـو دو دستـی بر دعـا دارد     هزاران گـفـتگــو در دامـن شـب بــا خــدا دارد


چـو فـردا سر رسـد بـا شمـردون و لشکـرکفار      چـو شیریـن ماجرایـی مـرد حـق در کربلا دارد


الایــــاایهــــاالسـاقــــی ادرکـــــاسـا ونــاولهـــا      کـه عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکل ها


سحر از پشـت نخلستـان کـوفـه شرمگیـن از خـود     کــه مـیدانـد عـجــب روز شبـی در نـینــوا دارد


نبــود ام الـبـنیـن آگــه کــه فـردا در کنـار شـط         جوانی خوش قدورعنا دو دست از تن جدا دارد


به خون سجاده رنگین کن گرت پیرزمان گوید           کــه مـولا بی خبــر نبـود ز راه رسم منـزل هـا


میـان شعلــۀ آتـش چـو وقت ماندن است یارب         ولـی فرزنـد زهـرا بیـن کـه دستی بر دعــا دارد


میـان خیمـه هــا پــرمحبـت تــا گلـوی عــرش          حسین بر لب چه می گوید که یک دنیا صفا دارد


مرا در منزل جانان چو امن عیش چون مردم           جـرس فریـاد مـی دارد کـه بـر بنـدیـد محمـل ها


گهی بازبینش نجوا کنان رمزی به لب دارد              گـهــی هـم گـفتـگـویـی بـا علــی شیـرخــدا دارد


گهـــی بـر چهـره اصغــر نظـرافکنـد گـه اکبــر            ر قیــه را همـی بـوسـد کــه فـردا مــاجـرا دارد


حضوری گرهمـی خواهی بیا با مادراین وادی         رهــا کـن حــب دنیـــا را زعـد دنیـــا و اهللهـــا


بـه دریـای خروشان بـا دلی سرشار از ایمـان           میان موج  ویرا نـگر سخـن بـــا نـاخــدا دارد


تـلاطـم مـی کشد مـا را بسـوی صخـرۀ ساحـل          حسیــن بـا فخــر دریــاهـا نـگــاهـی آشنـا دارد


شب تاریــک بیـم مـوج و گردابـی چنین حائـل         کجــا دانـنـــد حــال مـــا سبکـبـالان سـاحل هـا


نظــرافـکنــده زینـ ب بر شــه کربـبــلا از غــم           چـو می دانـد کـه فـردا تیـغ تیـزی بـر قفا دارد


نمی دانـم فلـک از گردش خود کـی شود نـادم            کـه بــا ایــن خاندان حـق چنین جورو جفا دارد


من از روز ازل دانستـم ایـن مکرسیـه روزان        


نهان کی ماند این رازی که ازاوسازندمحمل ها


دانلود با صدای مصطفی ساعدی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۶
شهریور
۹۵

متن نوحه بخواب اصغر از عباس محمدی باغملایی



گشودی چشم در چشم من و، رفتی به خواب اصغر


خداحافظ! خداحافظ! بخواب اصغر! بخواب اصغر


بدست خود به قاتل دادمت، هستم خجل اما


ز سوزتشنگی آسودی و از التهاب، اصغر


به شب تا مادرت گیرد ببر قنداقه ی خالی


بگریند اختران شب به لالای رباب، اصغر                  


 کبوتر گو به زنهای مدینه با پر خونین                           


خبر کن آنچه بو بردند از آوای غراب اصغر


تو با رنگ پریده غرق خون، دنیا به من تاریک


کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب، اصغر


برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر


که دنیا و سر آبش ندیدی جز سراب، اصغر


گلوی تشنه ی بشکافته بنمای با زهرا


بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب! اصغر!


الا ای غنچه ی نشکفته پژمرده، بهارت کو


چودر رفتن به تاراج خزان کردی شتاب، اصغر                  


 برو همراه اکبر من هم از دنبال می آیم                             


به درگاه خدا خواهیم شد از خون خضاب اصغر  


خراب از قتل ما شد خانه ی دین مسلمانان


که بعد از خانه ی دین هم، جهان بادا خراب! اصغر          


     عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت                          


که بی دست ازسر زین شد نگون پادر رکاب اصغر


به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار تست


بلی در شیشه ماند یادگار از گل، گلاب اصغر


الا ای لاله ی خونین! چه داغی آتشین داری


جگرها می کنی تا دامن محشر کباب، اصغر


تو آن ذبح عظیمستی که قرآن را شدی ناطق


الا ای طلعتت تأویل آیات کتاب، اصغر


خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر


نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب، اصغر                


 زیارت خواهد وفیض شفاعت شهریار از تو                         


  دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر


دانلود با نوای عباس محمدی باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۱
شهریور
۹۵

کانال رسمی احسان گیوه‌کی



https://telegram.me/ehsan_givehki1395

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۱
شهریور
۹۵

وبلاگ‌نویس برتر استان تجلیل نشد...!!!



   پوریا مهدوی مقدم - بروجرد:


همه ساله مسابقاتی تحت عنوان مسابقات فرهنگی و هنری در سطح مدارس شهر، استان و کشور برگزار می‌شود.


سال گذشته این وبلاگ موفق به کسب مقام دوم در سطح شهر شد و به مرحله استانی راه پیدا نکرد. از عدم دریافت جایزه از آموزش و پرورش بروجرد و تهیه آن توسط مدرسه سخنی نمی‌گویم.


امسال خوشبختانه همین وبلاگ مقام اول مسابقات وبلاگ‌نویسی را ابتدا در سطح شهر و سپس در سطح استان لرستان کسب کرد.


روز گذشته(8 شهریور) که از سوی آموزش و پرورش جهت دریافت هدایا طی مراسمی که انصافا زحمت زیادی پایش کشیده بودند، دعوت شدم.


در این مراسم، از حدود صد و چند نفر تجلیل به عمل آمد و همه یک به یک برای دریافت هدیه خود از دست مسئولین حاضر در جلسه به بالای صحنه می‌رفتند.


من که با چند تن دیگر از هم مدرسه‌ای ها که مقام‌هایی کسب کرده بودند و همچنین به همراه معاون پرورشی مدرسه، منتظر ماندیم. چهار نفر دیگر از هم‌مدرسه‌ای‌های من جوایزشان را دریافت کردند و من اندر خم یک کوچه بودم.


مراسم تمام شد و هنوز هم خبری از خواندن اسم من نشد...!!!


بله! من و سه نفر دیگر تنها کسانی بودیم که در بین این صد و چند نفر تجلیل نشده و اصلا انگار وجود خارجی نداشته‌ایم!


با مساعدت معاون پرورشی مدرسه و پس از خروج همه‌ی مدعوین از جلسه، هدیه به دستم رسید. اما چگونه؟؟؟!!!


گرفتن هدیه و اینگونه مسائل، هیچ ارزشی ندارد. ارزش یک شخص، به نگه‌داشتن حرمت وی از سوی دیگران مشخص می‌شود. همه‌ی دوستان می‌دانند که کار وبلاگ‌نویسی آن هم در بخش خبری، کاری بسیار سخت و وقت‌گیر است. همانگونه که من جهت احترام به آموزش و پرورش محترم در جلسه‌شان حاضر شدم و وقت خود را گذاشتم، انتظار داشتم نه تنها از من، بلکه از سه نفر دیگری هم که نامی از آنها برده نشد، احترام گذاشته شود و دقت بیشتری به خرج بدهند.


همانگونه که گفتم ارزش مادی آن هدیه در برابر این رفتار و کوتاهی که می‌دانم عمدا نبوده، هیچ است.


این مسئله بماند...


مسئله دیگر آن است که آیا به نظر شما دادن هدیه برای کسب یک مقام در سطح شهر، استان و حتی کشور، کافی است؟؟؟


جالب است بدانید تنها سند من در تایید کسب مقام نخست استان، تنها آن هدیه‌ای است...!!!


متاسفانه در کنار هدیه هیچ لوحی دال بر کسب مقام هر دانش‌آموز قرار نگرفته است. یعنی درحال حاضر هیچیک از دانش‌آموزانی که دیروز در جلسه بودند، در چشم دیگران هیچ سندی ندارند و کسب مقامشان تنها در حد حرف است.


باید بگویم که عزیزان من تنها دور هم جمع‌کردن دانش‌آموزان و دادن هدیه ملاک نیست. در حال حاضر خودم را مثال می‌زنم، چه مدرکی برای تایید حرفم در دست من وجود دارد؟؟؟ هیچ...!!!


بهتر نبود در کنار هدیه یک لوح تقدیر هم بود تا مدرکی برای آینده باشد؟؟؟ بهتر نبود قبل از برنامه‌ریزی و جمع‌کردن ما در این جلسه پربار، به فکر این مسئله می‌بودید؟؟؟


من و همه‌ی وبلاگ‌نویس‌ها و خبرنگاران عزیز به اینگونه رفتارها عادت کرده‌ایم. اما این را برای دانش‌آموزان دیگر می‌گویم تا تشویقی باشد برای تلاش بیشترشان. من که راه خود را ادامه می‌دهم و هیچ نیازی به حمایت مادی ندارم. اما این خاطرات در ذهن خیلی‌ها نقش می‌بندد و در آینده از این رفتارها متاثر خواهیم شد.


برگزاری جلسات و گذراندن وقت ملاک نیست. همه‌ی جوانب را در نظر گرفته و حتی به این مسائل کوچک نیز دقت کنید. شاید برای شما کوچک باشند. اما برای خیلی‌ها توهین و بی‌احترامی قلمداد می‌شود...!!!

  • پوریا مهدوی مقدم