وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

پوریا مهدوی مقدم از استان لرستان - شهرستان بروجرد
----------------------------------------------------
وبلاگی برای نشر نوحه های جنوب کشور
----------------------------------------------------
عزیزانی که مایلند مراسمات مذهبی خود را به بینندگان این وبلاگ اطلاع دهند،به آدرس زیر، مکان - زمان و اطلاعات لازم را ارسال کنند.
در ضمن، اگر عکسهایی هم از همان هیأت ارسال شود،ممنون میشوم.


Porya.borujerd@gmail.com

شماره تماس: 09385616703

آدرس اینستاگرام:
PORYA_BORUJERD
#پوریا_مهدوی_مقدم

آدرس کانال تلگرام:
www.telegram.me/poryarjnews

(((حتما در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید)))
باتشکر
----------------------------------------------------
آدرس وبلاگ اجتماعی پوریا مهدوی مقدم: www.porya-borujerd.ir
-----------------------------------------------------

توضیحات سایت: این وبلاگ تنها جهت نشر و ترویج
نوحه های بوشهری و خوزستانی ساخته شده است.
در واقع این وبلاگ، تنها وبلاگی ست که متن اکثر نو حه هایی را
که در هیچ کجای اینترنت وجود ندارد، در اختیار شما عزیزان
قرار میدهد.
و همچنین، بنده تنها بروجردی هستم که مشغول به
انجام این کار میباشم.
پوریا مهدوی مقدم-بروجرد

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ مرداد ۰۰، ۰۸:۳۱ - علیرضا
    ممنون
  • ۸ آذر ۹۹، ۱۸:۴۲ - نیبیرو
    عالی
نویسندگان
پیوندها

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایمان میرشکاری» ثبت شده است

۲۶
بهمن
۹۳

متن نوحه رود یکسر ناله ی مرغ  هواست از ایمان میرشکاری

ایمان میرشکاری



رود، یک سر ناله مرغ هواست روز، تاریکست و عالم نینواست
پاسبان چادر احساس نیست در کنار خیمه ها عباس نیست
رفته تا از شط خون آب آورد جرعه ای از اشک مهتاب آورد
مثل جسمی در پی جان منتظر خیمه ها باز است و طفلان منتظر
اشک تنها قطره های آبشان قتل عام تشنگی ها خوابشان
روح مریم، عطر پاک یاس کو عمه زینب، پس عمو عباس کو
ای عطش زاران تف ما تشنه ایم ای فرات بی طرف ما تشنه ایم
دورتر، نزدیک ساحل همهمه ست چشم طفلان مثل نهر علقمه ست
آسمان از ابر محزون می چکد مثل مشک پاره ای خون می چکد
وَه چه ظلمی نیزه داران می کنند عاشقی را نیزه باران می کنند
عشق، عباس است و عالم مشک او چشمه یعنی آبروی اشک او
عرش بر روی زمین افتاده است حیدر ثانی ز زین افتاده است
آه، پشت عشق پشت زین شکست زین مصیبت پشت شاه دین شکست
مثل بغضی در گلو آمد حسین یا اخا عباس گو آمد حسین
آمدم سویت اخا جان آمدم دستهایت را به قربان آمدم
قطع شد دست علمدار رشید چون کنم از دست تو قطع امید
آه دیگر پرده بر یکسو فتاد دست عشق است این که از بازو فتاد
باز مظلومیت حیدر ببین یک ابوالفضل است و یک لشکر ببین
اندک اندک تیر باران می شود آسمان گرد سواران می شود
شاه ناگه کشتی تشویش شد غرق بحر گفتگو با خویش شد
یاد طفلان یاد زینب یک طرف یاد شاه تشنه مشرب یک طرف
کاش می شد اشک خود را آب کرد کودکان گریه را سیراب کرد
کاش می شد دیده من جامشان اشک خود می ریختم در کامشان
ای فلک مرغان کوثر تشنه اند پردگی های پیمبر تشنه اند
نعش اکبر چاک چاک افتاده است زینب کبری به خاک افتاده است
شیون زینب پر از داغ دل است قلب عالم مثل مرغ بسمِل است
می رود نالان و بر سر می زند مثل مرغ عشق پرپر می زند
سر جدا پیکر جدا افتاده است بر زمین نعش خدا افتاده است
عشق شیون می کند روی تنت یوسف زهرا چه شد پیراهنت

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۷
بهمن
۹۳

باتشکر از آقای احسان گیوه کی جهت گوشزد یک اشتباه...

احسان گیوه کی


متن نوحه گفتا عباس جوان از ایمان میرشکاری(قبل از ویرایش)

گفتا عباس جوان،کای شاه تشنه لبان

سکینه آمده نزدم با دوصد آه و فغان

 

ده اذن میدانم

 

فرزند شاه عرب،دارم از خود عجب

سقای تشنه لبانم،جانم آمد به لب

 

ده اذن میدانم

 

سکینه هز زمان،گوید عمو جوان

همچو من تشنه لبی کو،عمو در این جهان

 

ده اذن میدانم

 

شاها در خیمه ها،بانگ فریاد و آه

از صغیران حجازی،میرود تآسمان

 

ده اذن میدانم


پیام آقای گیوه کی:

جواب نوحه اذن میدانم هست نه ده اذن میدانم.. ده دیگه نداره..من 8 ساله از این نوحه استفاده میکنم..

وحال...ویرایش نوحه:

گفتا عباس جوان،کای شاه تشنه لبان

سکینه آمده نزدم با دوصد آه و فغان

 

اذن میدانم

 

فرزند شاه عرب،دارم از خود عجب

سقای تشنه لبانم،جانم آمد به لب

 

اذن میدانم

 

سکینه هز زمان،گوید عمو جوان

همچو من تشنه لبی کو،عمو در این جهان

 

اذن میدانم

 

شاها در خیمه ها،بانگ فریاد و آه

از صغیران حجازی،میرود تآسمان

 

اذن میدانم

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۱
دی
۹۳

متن نوحه آهنگ عزا از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری



باز آهنگ عزا از همه جا میشنوم

بانگ لبیک ز خون شهدا میشنوم

میرسد نغمه ی جان بخش حسینم بر گوش

این صدا از طرف کرببلا میشنوم

خیمه ی پیروِ الله و به پا میبینم

بردرِ خیمه کنون شمس و ظها میبینم،عزاداران

وقت جانبازی سردار شهیدان آمد

جمله در تاب و تپش،قلب مریدان آمد

زد چو بر قلب سپاه عمر سعد لعین

لرزه بر پسکر بی جانِ پلیدان آمد

کن تأمل که در این برهه چه ها میبینم؟

جمله آمال عدو را به فنا میبینم،عزاداران

خیل رو بر صفتان روی به میدان کردم

در تنش نیزه چنان خار مغیلان کردم

اصغرش را هدف نیزه و پیکان کردم

بر سرِ نی سر سالار شهیدان کردم

رأس پر خون حسین را به کجا میبینم؟

این چه ظلمی ست که بر آل عبا میبینم،عزاداران؟

حسین جان              حسین جان

در حضور پسر هنده جگرخوار لعین

سر سالار شهیدان به تماشا بردم

تا بسوزد جگر خواهر غمدیده ی او

مظهر زهد و شرف،زینب کبری بردم

زینت مجلس خون،تشت طلا میبینم

خیزران را به کف خصم دغا میبینم،عزاداران

حسین جان              حسین جان

تا به دلهای سیه نور فشاند زینب

تا که از بند اسارت برهاند زینب

قد علم کرد و خطابی به یزیدابن پلید

تا که پیغام شهادت،برساند زینب

در سخن بنت علی،شیر خدا میبینم

بزم طاغوت به یک لحظه عزا میبینم،عزاداران

حسین جان              حسین جان


دانلود این نوحه با صدای ایمان میرشکاری

دانلود این نوحه با صدای امیر گوهر شناس

دانلود این نوحه با صدای حاج حبیب چاهشوری

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۸
آذر
۹۳

متن نوحه گفتا عباس جوان از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری



گفتا عباس جوان،کای شاه تشنه لبان

سکینه آمده نزدم با دوصد آه و فغان

 

ده اذن میدانم

 

فرزند شاه عرب،دارم از خود عجب

سقای تشنه لبانم،جانم آمد به لب

 

ده اذن میدانم

 

سکینه هز زمان،گوید عمو جوان

همچو من تشنه لبی کو،عمو در این جهان

 

ده اذن میدانم

 

شاها در خیمه ها،بانگ فریاد و آه

از صغیران حجازی،میرود تآسمان

 

ده اذن میدانم

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۶
آذر
۹۳

متن نوحه الوداع از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


الوداع،الوداع...امشب شب عاشوراست

دور خیمه بر سر زنان زهراست

 

الوداع،الوداع...امشب زینب محزون

(امشب)زینب محزون،در فکر فرداست

 

الوداع،الوداع...امشب رباب نالان

(امشب)رباب نالان در فکر فرداست

 

الوداع،الوداع...امشب عابد بیمار

(امشب)عابد بیمار در فکر فرداست

 

الوداع،الوداع...امشب سکینه خاتون

(امشب)سکینه خاتون در فکر فرداست

 

الوداع،الوداع...امشب رقیه مضطر

(امشب)رقیه مضطر،درفکر فرداست

 

الوداع،الوداع...امشب کلثوم معصوم

(امشب)کلثوم،شیعیان،در فکر فرداست

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۶
آذر
۹۳

متن نوحه سقای دشت کربلا از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری



شد روان سقای دشت کربلا

تا کند در راه دین جان را فدا

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

گفت سالار شهیدان کای اخا

میروی میدان به جنگ اشقیا

سینه نالان بهر تو/صد آه و افغان بهر تو

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

شد روان سقای دشت کربلا

تا کند در راه دین جان را فدا

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

به او با چشم گریان خواهر است

یاد عبدالله و عون و جعفر است

زینب از غم بی قرار/شد دیده گریان،سینه زار

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

شد روان سقای دشت کربلا

تا کند در راه دین جان را فدا

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

ای عزاداران عزاداری کنید

بر شهید تشنه لب زاری کنید

موجی امشب ماتمت/چون دل پریشان،عالمت

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

شد روان سقای دشت کربلا

تا کند در راه دین جان را فدا

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

بهر جانان رفت و جانبازی نمود

در دو عالم او سرافرازی نمود

شعله زد بر این جهان/چون تشنه لب او داد جان

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

 

شد روان سقای دشت کربلا

تا کند در راه دین جان را فدا

روح ایمان میرود/از بهر قرآن میرود

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
آذر
۹۳

معروفترین مداحان بوشهری و خوزستانی



مداحان بوشهری


بخشو

مرحوم جهانبخش کردی زاده(بخشو)


حاج مصطفی گراشی

حاج مصطفی گراشی


حاج ابراهیم ملاح زاده

حاج ابراهیم ملاح زاده


ایمان میرشکاری

ایمان میرشکاری


حسین کشتکار بوشهری

حسین کشتکار بوشهری


عباس محمدی باغملایی

عباس محمدی باغملایی


کربلایی حسن توزی

کربلایی حسن توزی


حاج حبیب چاهشوری

حاج حبیب چاهشوری


زنده یاد علی دشتی نجار

زنده یاد علی دشتی نجار


حمید دشتی فرد(ناخدا)

حمید دشتی فرد(ناخدا)


زنده یاد رضا صفایی

زنده یاد رضا صفایی


مداحان خوزستانی


حاج حسین فخری

حاج حسین فخری


غلامرضا کویتی پور

غلامرضا کویتی پور


حاج صادق آهنگران

حاج صادق آهنگران



عزیزان بیننده،اگر مداحان دیگری را میشناسید که عکسشان بین این مداحان نیست،به من اطلاع دهید.

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
آذر
۹۳

متن نوحه شرح هجران از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


بشنو از من شرح هجران ای پدر

دخترت بنگر پریشان ای پدر

 

از کجا گویم من از شرح غمم؟

واز کدامین درد پنهان ای پدر؟

 

با برادر آمدم در کربلا

همره خیل عزیزان ای پدر

 

در کنارم بود عباس رشید

بر حرم بود او نگهبان ای پدر

 

رفت از بهر عزیزان سوی آب

تا کند سیراب طفلان ای پدر

 

بود نهر علقمه محصور خصم

رفت و زد بر قوم سفیان ای پدر

 

دست هایش از بدن کردند جدا

مشک بگرفت او به دندان ای پدر

 

بر سرش آمد عمودی آهنین

شد نگون بر  خاک میدان ای پدر

 

صبر من از کف برون میشد که چون

میشنیدم آه طفلان ای پدر

 

کودکان با بانگ عمو العطش

بر حسین بگرفته دامان ای پدر

 

آب هم در چشم من خشکیده بود

تا دهم آبی به آنان ای پدر

 

دیده گریان از عطش طفلان تو

لیک دشمن بود شادان ای پدر

 

جسم اکبر،آن شبیه مصطفی

پاره پاره شد به میدان ای پدر

 

بر سر نعش علی اکبرش

شد حسین با چشم گریان ای پدر

 

قاسمت آن نوگل باغ حسن

اذن میدان خواست گریان ای پدر

 

رفت،حمله بر صف اعدا نمود

کرد جنگی او نمایان ای پدر

 

بود اصغر از عطش بی تاب آب

باب او زین نکته حیران ای پدر

 

خنده ای آن طفل بر بابا نمود

داد بر دست حسین جان ای پدر

 

در اسارت میبرند اهل حرم

کوفه و هم شام ویران ای پدر

 

آنچه میدیدم به دشت کربلا

کس ندیده هیچ دوران ای پدر

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۵
آذر
۹۳

متن نوحه چون قلم مینالد از نو وای من از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری



چون قلم مینالد از نو وای من

وای بر این سینه ی شیدای من

 

مرغ ذهنم پر زنان شد سوی دوست

میرود تا جا کند در کوی دوست

 

دل درون سینه ام خاکستر است

روضه خوان بهر علی اصغر است

 

گریه های اصغر از حد شد فزون

تاب مولا چون که از کف شد برون

 

پرده ای دیگر ز آهنگ بلا

شد به پا در سرزمین کربلا

 

عرش یک سر شیون و غوغا گرفت

تا که در آغوش مولا جا گرفت

 

گفت ای آرام جانم چاره نیست

ناله های آتشین از بهر چیست؟

 

انتظاری جرعه ای آبت دهم

راحتی بر قلب بی تابت دهم

 

با زبان گریه گویا ناگهان

در بیان گردید و بگشودش زبان

 

گفت این زاری برای آب نیست

از غریبی تو صبر و تاب نیست

 

 

گرچه تنها وارث پیغمبری

لیک بی یار و سپاه و یاوری

 

من به قربان تو و تنهاییت

میکنم با گریه هم آواییت

 

نیست در من پای میدان رفتنم

در نبرد و رزم دونم رفتنم

 

 

خود مرا بر تا به میدان نبرد

خفته اندر سینه ام دنیای درد

 

کوچکم من لیک سرباز توام

با شعف امروز جانباز توام

 

با خدایم دل سر تن نازی است

آرزویم در رهت جانبازی است

 

 

بر تنم جای زره قنداق شد

طاقتم دیگر ز حسرت طاق شد

 

بر مرا تا شعله ای بر پا کنم

کوفیان را تا ابد رسوا کنم

 

بر کف مولا سخن را ساز کرد

اینچنین بر کوفیان آواز کرد

 

کای سپاه کوفیان بی حیا

لحظه ای شرمی نمائید از خدا

 

کوفیان بی حیا من اصغرم

در ره دین وین گلو وین حنجرم

 

بوسه ای زد بر گلوی او خدنگ

رفت با حلقوم خونینش به جنگ

 

زد به گلبرگ گلو تیر خزان

ناله ها برخواست آن دم زآسمان

 

شیوه ی دلدادگی را ساز کرد

مرغ روحش تا جنان پرواز کرد

 

شد علی اصغر شهید بی صدا

داد بستان ای خدا روز جزا

 

کشته شد موجی به ناحق اصغرم

زد شرر بر جان و روح و پیکرم


 

 


 
  • پوریا مهدوی مقدم
۱۲
آذر
۹۳

متن نوحه عندلیبان از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری



ای عندلیبان گلشن خراب است (2)                    آهسته نالید اصغر به خواب است

از داغ اصغر دلخون رباب است               لای لایی از سفر برگشته رودم

شیر از پیکان کافر خورده رودم

گهواره خالی اصغر نپیداست (2)              یاران چه سازم رودم ناینجاست

در باغ رضوان در نزد زهراست               لای لایی از سفر برگشته رودم

شیر از پیکان کافر خورده رودم

اهل مدینه یکسر بیایید (2)                    ما بیکسان را یاری نمایید

خاک مصیبت بر سر نمایید                     لای لایی از سفر برگشته رودم

شیر از پیکان کافر خورده رودم

یاران ز غربت زینب رسیده (2)              ظلم و ستم ها بسیاری دیده

بار مصیبت قدش خمیده                         لای لایی از سفر برگشته رودم

شیر از پیکان کافر خورده رودم


دانلود این نوحه با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
آذر
۹۳

متن نوحه خیمه زینب

 

 ایمان میرشکاری

 

شعر: غلامعلی رجایی

آهنگ: مرحوم عبدالحسین خرمایی


میان خیمه ای غمگین نشسته زینب نالان
دو چشمش منتظر بر در دلش در صحنه میدان
 
دمی بگذشته و صوت حسین بر او نمی آید
به گوش او فقط آید صدای شیهه ی اسبان
 
صدای آه و افغان یتیمان صبر او برده
به کف آبی ندارد از برای آن همه عطشان
 
ز فریاد و ز افغان حرم شد محشری بر پا
ولی زینب کند اشک خود از چشم حرم پنهان
 
به خیمه دختری کوچک بٌوّد بی تاب بابایش
دمادم گیرد از عمّه سراغ باب خود نالان
 
نمی داند سوالش را چگونه بر دهد پاسخ
که او خود منتظر مانده که آید خسرو خوبان
 

میان خیمه ای دیگر شهیدان خفته اند در خون

یتیمان حرم بر آن به خون آغشتگان نالان


رباب از داغ اصغر اشک ریزان و پریشان است
لب عطشان اصغر کی شود از خاطرش پنهان 
 
پر از اندوه و واویلا فضای خیمه ها گشته
ولی زینب دلش فکر حسین و این همه عدوان
 
زمانی اینچنین بگذشت و صبر از دست زینب رفت
گهی خاموش بنشسته گهی ایستاده و حیران
 
نمی دانست چرا قلبش تلاطم ها چنین دارد
که گویی لحظه ای دیگر رود از پیکر او جان
 
برون از خیمه گردید و به تلّی مرتفع ایستاد
ؤٍرا یک صحنه ای جانسوز برابر گشته با چشمان
 
میان قتلگه جسم پر از چاک برادر دید
که از اسبش فرو افتاده و در خاک و خون غلتان
 
فغان از دل کشید آن دم که با چشمان خود میدید
به روی سینه ی مولا نشسته شمر بی ایمان
 
نهاده خنجرش جای دو لبهای رسول الله
کنار پیکر مولا نشسته فاطمه گریان
 
شتابان سوی میدان شد پریشان زینب کبری
زدی بر سر کشیدی ناله ها از سینه سوزان
 
چو مولا دید زینب را که عزم مقتلش کرده
اشارت کرد برگردد به خیمه خواهر نالان
 
به خیمه رفت زینب در پی فرمان ثارلله
تنش تا خیمه برگشته دلش جا مانده در میدان
 
نفس در سینه ها حبس و حرم مبهوت زینب شد
کسی آگه نبود از حالت محنت کش دوران
 
سکوتی سخت و جان فرسا که بر آن خیمه حاکم بود
شکسته شد به یک لحظه به آه و ناله نسوان
 
نمی دانست چه گوید او که چشمانش چه میدیده
و یا چون بر دهد تسکین دل غمدیده آنان
 
ز میدان اسب خونین چون به خیمه دیده تر آمد
به یک دم گشت آن مرکب غریق بوسه طفلان
 
نگون زین گشته خونین یال و مجروح هست و بی صاحب
 زند گه بر زمین سر را بریزد اشک از چشمان
 
غباری سخت بگرفته سر و یال  پر از خونش
سکینه گویدش بابا کجا افتاده در میدان
 
تو گویی بحر ماتم را نباشد ساحلی دیگر
اسیر و مات طوفان بلا کشتی  و کشتیبان
 
قیام سرخ عاشورا تداوم یافته اما بود
به یک سویی زنی تنها به یک سو لشکر عدوان
 
(خوانده شده توسط:ایمان میرشکاری)

  • پوریا مهدوی مقدم