متن نوحه رود یکسر ناله ی مرغ هواست از ایمان میرشکاری
رود، یک سر ناله مرغ هواست روز، تاریکست و عالم
نینواست
پاسبان چادر احساس نیست در کنار خیمه
ها عباس نیست
رفته تا از شط خون آب آورد جرعه ای
از اشک مهتاب آورد
مثل جسمی در پی جان منتظر خیمه ها
باز است و طفلان منتظر
اشک تنها قطره های آبشان قتل عام
تشنگی ها خوابشان
روح مریم، عطر پاک یاس کو عمه زینب،
پس عمو عباس کو
ای عطش زاران تف ما تشنه ایم ای فرات
بی طرف ما تشنه ایم
دورتر، نزدیک ساحل همهمه ست چشم
طفلان مثل نهر علقمه ست
آسمان از ابر محزون می چکد مثل مشک
پاره ای خون می چکد
وَه چه ظلمی نیزه داران می کنند
عاشقی را نیزه باران می کنند
عشق، عباس است و عالم مشک او چشمه
یعنی آبروی اشک او
عرش بر روی زمین افتاده است حیدر
ثانی ز زین افتاده است
آه، پشت عشق پشت زین شکست زین مصیبت
پشت شاه دین شکست
مثل بغضی در گلو آمد حسین یا اخا عباس
گو آمد حسین
آمدم سویت اخا جان آمدم دستهایت را
به قربان آمدم
قطع شد دست علمدار رشید چون کنم از
دست تو قطع امید
آه دیگر پرده بر یکسو فتاد دست عشق
است این که از بازو فتاد
باز مظلومیت حیدر ببین یک ابوالفضل
است و یک لشکر ببین
اندک اندک تیر باران می شود آسمان گرد
سواران می شود
شاه ناگه کشتی تشویش شد غرق بحر
گفتگو با خویش شد
یاد طفلان یاد زینب یک طرف یاد شاه
تشنه مشرب یک طرف
کاش می شد اشک خود را آب کرد کودکان
گریه را سیراب کرد
کاش می شد دیده من جامشان اشک خود می
ریختم در کامشان
ای فلک مرغان کوثر تشنه اند پردگی های
پیمبر تشنه اند
نعش اکبر چاک چاک افتاده است زینب
کبری به خاک افتاده است
شیون زینب پر از داغ دل است قلب عالم
مثل مرغ بسمِل است
می رود نالان و بر سر می زند مثل مرغ
عشق پرپر می زند
سر جدا پیکر جدا افتاده است بر زمین
نعش خدا افتاده است
عشق شیون می کند روی تنت یوسف زهرا
چه شد پیراهنت
- ۰ نظر
- ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۴