متن نوحه کهکشان کاروان عاشقان دل غمین از ایمان میرشکاری
متن نوحه کهکشان کاروان عاشقان دل غمین از ایمان میرشکاری
کهکشان کاروان عاشقان دل غمین
میرود از شام سوی کربلا در اربعین
میرسد در دشت پر فریاد و خاموش بلا
میشود پر درد و ماتم سینه ی اهل یقین
حزن و اندوهی فرا میگیرد آن دم دشت غم
میشود غوغا به پا در آسمان و در زمین
از حریم قدسیان فریادها آید به گوش
از تأثر دیده گریان میشود روح الامین
زان میان خم قامتی از محمل خود میکند
شکوه های سینه سوز و ناله های آتشین
کای بیابان بلا من زینب غم پرورم
گرچه هجران و اسیری چهره را افکنده چین
پیک خونین دل منم، پیغامدارت کربلا
درمیان بحر طوفانی منم کشتی نشین
میزند فریاد جانسوز ای پریشان خاطران
خاک این صحرا از پس بوسه گاه هر جبین
چون در این صحرا بدست غافلان روزگار
گشته جاری خون اولاد امیرالمؤمنین
من حسینی داشتم مظلوم و فخر عالمین
از تنش سر را جدا بنموده یکدم تیغ کین
ای بیابان بلا بوی حسینم میدهی
عطر خوش بویش فراتر رفته تا عرش برین
ام لیلا بیقرار و داغدار دل حزین
اکبرت اینجا به خاک و خون فتاد از روی زین
همرهان، این گوشه قاسم یادگار مجتبی
شد گرفتار لعینان از یسار و از یمین
میرسد بر گوش دل نای و نوای اصغر آن
تشنه ی سیراب از خون، غنچه ی باغ یقین
آن ابالفضل دلاور ماه تابانم کجاست؟
آنکه مه در پای او بر خاک میساید جبین
ای فرات اینگونه دلگیر و پریشانی چرا؟
دائم از عباس تا روز معادی شرمگین
در کنارت تشنه لب جان میدهد سقای حسین
دستها از تن جدا، بر سر عمود آهنین
یاد باد از اکبر آن سیمای پیغمبر نشان
سرو قامت، شیر مردان، ماه گیشو، عنبرین
ای حسینم بعد تو جان داد از هجران تو
ناز پروردت رقیه، با دلی زار و حزین
بعد مرگ سرخ تو ای فخر دین مصطفی
اهل بیتت گوشه ی ویرانه شد ماتم نشین
در اسارت کو به کو، منزل به منزل زین ستم
وسعت تاریخ از فریاد کردم پر طنین
کربلا تا بی نهایت جاودانی، جاودان
گر جهان انگشتری باشد، تویی آنرا نگین
این بیابان مرکز عشق است و ایثار و وفا
راهی از اینجا نیست یکسر باز تا خلد برین
صد هزاران نوحه ها گفتند یا رب سینه سوز
نیست (موجی) هم بر این درگه گدای آخرین