دل نوشتههای
حاج علی سیف معموریان
قسمت هشتم
دراخرین صداهای مناجات درعاشق ترین سکوتهای شب درآخرین بالاگرفتنه دستهایم در آخرین اشکهای پرازخلوتم درآخرین بغضهایه خداییه گوشه نشین شده ام درآخرین پروازهای دوری ازگناه وبدی هایم درآخرین چشمهای خیره ام به ماه وشب وتسبیحم درآخرین تشنگیهای نافله هایم وخودم وخودم باتودرآخرین نیازهاورازهایم درآخرین شبهای عزیزشدن ومحبت هایه ماهه بی ریایت درآخرین سبزوسفیدهای خاطرات سفره های مغرب ومناجاتت صدایت میکنم که مرا آمرزیده ای؟ صدایت میکنم که قبول م کرده ای صدایت میکنم که پاک وآرام دلم را ازنسیمه رحمتت پرکرده ای آخرین لحظه های نفسهای پربرکت . ثانیه های فقط عبادت را میگذارنم ای کاش عید مرا به امام...زمان وغریب عصرمان گره بزنی دستم را پایم را چشمم را به ابرهای اسمان مقدس واسمانهای حرمهای مقدس روی زمینت گره بزنی شبهای ماه وشبهای سحررا شاید دوباره ببینم ...شاید....تومیدانی ..من نمیدانم اماخداحافظی را ازاین ماهه عاشق بلد نیستم یادم بده سکوت ام را ازدست ندهم من به خاموشی ونظاره کردن ....بیشترعادت کنم ..نگاه کنم ...ماهه خوبت را....هدیه هایت همیشگی ...بدیهای ما.....دل نوشته ......علی معموریان
- ۰ نظر
- ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۲