دل نوشته های حاج علی سیف معموریان (قسمت ششم)
دل نوشته های حاج علی سیف معموریان
(قسمت ششم)
من اگرغرق شوم در محبت تو عاشقی را تمام کرده ام من اگردردریای توغرق شوم شروع کرده ام صدای عاشقی و خدایی را دست مرا بگیرکه جزدردریای تو ونگاهه توجای دیگری نباشم آه ازلحظه ای که درگناهم و دستی و کمکی ازتو بخواهم و نجاتی ازتونیابم آب ازسرم گذشت عاشق شده ام وکم آورده ام ازدوری تو از هوای آلوده ی پرگناه دستم را ازآبهایی که دورازتوافتاده اند ازچشمه هایی که صدایت, کم میشوند بگیروجداکن این احساس مرابه کربلایت عاشقانه ترکن حسین چشمهایم رادرکناردستهایم بگیردردستت که جزتوکسی را صدانزنند برای نجات ازبار معصیت آب ازسرم گذشت اگرتونیایی اگرتونگیری دستهایم.را اسم تو غریب کربلا غریب مادرح س ی ن تمام حرفم دوری توست سربه دیوارم و خیره به قاب عکسه حرمت آه ازچشمهایه پرحسرتم آب ازچشمهایه پر اشکم رها نمیشود تورا ضریحت را کربلایت را میخواهد ...دل آرام و قلب آرام و...زیبای همیشگیش تویی تورا میخواهد حتی اگر لبهایش خشک باشد درحال احتضارباشد تورا صدا میزند آب ازسرم گذشت دستم را بگیر همه آمدند من جامانده ام دستم...را بگیرخوب ترین کشتی نجات ..بالاترین نجات سفینه ی أمن خدا راه رسیدن به عالم بالا ...حسین جان....دل نوشته علی معموریان