اشعار دکتر غلامعلی رجایی قسمت سوم
اشعار دکتر غلامعلی رجایی
قسمت سوم
شعر سوم
ای حسین ای همه هستی ما ای تو بی مِی، سبب مستی ما
باده با نام تومستی بخشد گریه بر داغ توهستی بخشد
می گساران همه سرمت تواند تشنه ی باده ی در دست تواند
نور ومرآت خداوند حسین هستِ هستی به تو پیوند، حسین
حرم خاص خدایی مولا کشته ی دشت بلایی مولا
تو که ثارالله وسراللهی محوحقی وحبیب اللهی
عشق با نام توآغاز شده حسن با اسم تو دمساز شده
مهر تو دردل عشاق عیان برده ای دل زهمه عالمیان
عشق تودین ودل ازما به ربود عقل گر برد ،ولی عشق فزود
بهر دین کس چوتوشمشیرنخورد سنگ کین، نیزه وهم تیر نخورد
کس چوتو یاری این دین ننمود کس چوتو سجده ی خونین ننمود
در ره عشق توفانی شده ای رهروان را تونشانی شده ای
عشقبازان همه مسحور تواند مست گشته همه ازنور تواند
هرکجا نام تو،حق هم آنجاست دین زقربان شدنت پا برجاست
محوِ حق تا همه بودِ توشد شاد وخرسند حق ازجود توشد
هرچه بودت، تو به حق بخشیدی اکبرت را به یم خون دیدی
پیکرت غرقه ی درخون زچه شد ؟ تشنه وکشته به هامون زچه شد؟
غم توچشم فلک تر کرده خون توخاک معطرکرده
حَرَمت آه، چه نوری دارد روضه های توچه شوری دارد
می دهد خیل ملک جمله مدام تا ابد برتن پاک تو سلام
می دهد تربت تو بوی بهشت زائرازشوق تو فردوس، به هشت!
سروده درایام عرفه- کربلا- غلامعلی رجائی ( زائر)