- ۰ نظر
- ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۱۴:۴۸
متن نوحه بوشهری زینب از شام وارد کربلا شد
زینب از شام وارد کربلا شد
شیعه به روز اربعین با دل پر درد و غمین
اسیران چون ز شام آزاد گشتند
از این اندوه و غم دلشاد گشتند
یزید بی حیا یعنی حیا کرد
بشیر را هم بر ایشان رهنما کرد
به امر زاده ی آن زشت آیین
بیاوردند محمل های زرین
چو زینب دید محمل های زربفت
ز دل آهی کشید و زد به سر دست
ز بخت خویشتن زینب بر آشفت
به آه و ناله و زاری چنین گفت
کسی که شش برادر کشته دیده
جوانانی به خون آغشته دیده
هنوز از خون بود تر آستینم
چه سان در محمل زرین نشینم
گر این زینت بود بهر دل ما
سیه پوشید یکسر محمل ما
که ما جمله زنان مستمندیم
سیه بخت و سیه پوشی پسندیم
سیه کردند محمل با علم را
به محمل بر نشاند اهل حرم را
نظر انداخت زینب از چپ و راست
که ای یاران حسین من نپیداست
چو با ما نیست بابای سکینه
چه این جا و چه شام و چه مدینه
جوانان بنی هاشم کجایید
که ما را زین سفر یاری نمایید
خوشا روزی که بار این جا گشودیم
در این جه منزل و ماوا نمودیم
همه رعنا جوانان زنده بودند
همه فرخ رخ و فرخنده بودند
در این جا خیمه و خرگاه به پا شد
در این جا عشرت قاسم عزا شد
بیامد بر سر قبر برادر
بگفتا زینب محزون و مضطر
که ای پشت و پناه و یار زینب
انیس و مونس شب های رینب
بریدی از چه بر ما آشنایی
چرا ای شه ز ما کردی جدایی
من از روز ازل ای شا ه ابرار
از ین درد و بلا بودم خبردار
که اهل کوفه مهمانت نمایند
گلوی تشنه قربانت نمایند
تو ماندی کربلا با نعش اکبر
بود همراه ما لیلای مضطر
چنین روی نبود هرگز گمانم
که تو کشته شوی من زنده مانم
کجا رفتند آن رعنا جوانان
کجا رفتند آن پاکیزه جانان
برگزاری مراسم عزاداری شب سوم امام حسین(ع) در بروجرد
توسط هیئت محبین ثامن الائمه و هیئت محبان ثارالله
(خوزستانیهای مقیم بروجرد)
با سپاس فراوان از دوست خوبم، احسان گیوه کی جهت ارسال تصاویر
متن نوحه الوداع از ایمان میرشکاری
الوداع،الوداع...امشب شب عاشوراست
دور خیمه بر سر زنان زهراست
الوداع،الوداع...امشب زینب محزون
(امشب)زینب محزون،در فکر فرداست
الوداع،الوداع...امشب رباب نالان
(امشب)رباب نالان در فکر فرداست
الوداع،الوداع...امشب عابد بیمار
(امشب)عابد بیمار در فکر فرداست
الوداع،الوداع...امشب سکینه خاتون
(امشب)سکینه خاتون در فکر فرداست
الوداع،الوداع...امشب رقیه مضطر
(امشب)رقیه مضطر،درفکر فرداست
الوداع،الوداع...امشب کلثوم معصوم
(امشب)کلثوم،شیعیان،در فکر فرداست
متن نوحه واحد شب عاشورا از مرحوم بخشو
در کرببلا شورش و محشر بود امشب
در قلب حسین از ستم اخگر بود امشب
از هیبت این شب به فغان دختر زهرا
ز اندیشه فردای برادر بود امشب
در خیمه همه اهل حرم زار و پریشان
از آه و فغان دیده ز خون تر بود امشب
بر زانوی غم با دل پر حسرت و گریان
زینب ز غم مرگ برادر بود امشب
لیلا شده ماتم زده با حالت مضطر
اندر غم مرگ علی اکبر بود امشب
متن نوحه شرح هجران از ایمان میرشکاری
بشنو از من شرح هجران ای پدر
دخترت بنگر پریشان ای پدر
از کجا گویم من از شرح غمم؟
واز کدامین درد پنهان ای پدر؟
با برادر آمدم در کربلا
همره خیل عزیزان ای پدر
در کنارم بود عباس رشید
بر حرم بود او نگهبان ای پدر
رفت از بهر عزیزان سوی آب
تا کند سیراب طفلان ای پدر
بود نهر علقمه محصور خصم
رفت و زد بر قوم سفیان ای پدر
دست هایش از بدن کردند جدا
مشک بگرفت او به دندان ای پدر
بر سرش آمد عمودی آهنین
شد نگون بر خاک میدان ای پدر
صبر من از کف برون میشد که چون
میشنیدم آه طفلان ای پدر
کودکان با بانگ عمو العطش
بر حسین بگرفته دامان ای پدر
آب هم در چشم من خشکیده بود
تا دهم آبی به آنان ای پدر
دیده گریان از عطش طفلان تو
لیک دشمن بود شادان ای پدر
جسم اکبر،آن شبیه مصطفی
پاره پاره شد به میدان ای پدر
بر سر نعش علی اکبرش
شد حسین با چشم گریان ای پدر
قاسمت آن نوگل باغ حسن
اذن میدان خواست گریان ای پدر
رفت،حمله بر صف اعدا نمود
کرد جنگی او نمایان ای پدر
بود اصغر از عطش بی تاب آب
باب او زین نکته حیران ای پدر
خنده ای آن طفل بر بابا نمود
داد بر دست حسین جان ای پدر
در اسارت میبرند اهل حرم
کوفه و هم شام ویران ای پدر
آنچه میدیدم به دشت کربلا
کس ندیده هیچ دوران ای پدر
دعای پایانی خوزستانی و بوشهری
بارلها بحق پهلوی مجروح بتول
این عزاداری ما جمله بفرما تو قبول
بارلها بحق صورت مضروب بتول
این عزاداری ما جمله بفرما تو قبول
بارلها بحق شیر و پسر عمّ رسول
این عزاداری ما جمله بفرما تو قبول
بارلها بحق زینب نالان و خمود
این عزاداری ما جمله بفرما تو قبول
بارلها بحق عباس،ابن مرتضی
این عزاداری ما جمله بفرما تو قبول
بارلها تو به اکبر،قاسم و علی اصغر
این عزاداری ما جمله بفرما تو قبول
بارلها بحق ابن علی یعنی حسین
مضمحل ساز هرآنکس سر دعوا دارد
بارلها بحق سید و سالار حسین
تو مداوا بنما جمله ی مجروحین را
قطع و نابود نما مدعی آل رسول
این حسودان ز همه خلق فراوان آمد
بارلها نشود لال به هنگام ممات
آن زبانی که فرستد به محمد صلوات