متن نوحه واحد از حاج حسین فخری
متن نوحه واحد از حاج حسین فخری
جز دلم کس نکند دلبری از دلبر من
دلبر عشق بازی کند بر سر نی با سر من
یا رب این دشت بلا،یا که طرب خانه ی ما
کس ندانست که عروسی بُوَد این یا که عزا؟
هرچه دارم به تماشاگه زلفت ریزم
جای زر درقدمت،من سروجان میریزم
جز دلم کس نکند دلبری از دلبر من
دلبر عشق بازی کند بر سر نی با سر من
کرده پرخونِ جگر،دست ازل جام مرا
زده نقاش ازل،عزم مرا رنگ بلا
بعد من خواهرمن،قافله سالار منی
در پس پردۀ قید،شاهد اسرار منی
شاهد غارت و غارتگر گلزار منی
زیر شمشیر و سنان،طالب دیدار منی
سوز و آه و غم ما،ساده و یک بازی نیست
هر که دارد غم جان،لایق جانبازی نیست
تا ملامت نکشی،عشق نزند حلقه به در
نشود سنگ تو لعل،تا نخوری خون جگر
کی کنم شکوه از این چرخ پر از نقش و نگار؟
کی کشم منت از این طارَم فیروزه سوار؟
صحبت از بریدن سر ز قفاست با شمشیر
صحبت از خوردن آب است ز گلو از لب تیر