متن نوحه اربعین از حسین کشتکار بوشهری
مدینه آمدم اما پریشان حال و درمانده
به پایی خسته و پر آبله از راه وامانده
به شادی رفته بودم با غم و اندوه برگشتم
به احوالی نظارُم با تنی بی روح برگشتم
به وقت رفتنم بودند به هر سویم برادرها
چنان ماهی که گردش را گرفته خیل اخترها
حسینم همچو خورشید جهان تاب فروزنده
ابالفضلم به گردم بود چنان ماه تابنده
به یک سو عون و عبدالله،به یک سو در خروش اکبر
به سوی دیگرم همچون محافظ،قاسم و جعفر
مدینه یک نشانی زان برادرها من آوردم
به خون آغشته و صد پاره یک پیراهن آوردم
به چشمم میکشم شاید که راه خانه را یابم
به قدوقامتی خم گشته من کاشانه را یابم
تو کنعانی مدینه،عطر یاد یوسفم داری
دلم از غصه خون کردی ز بس غمگین و غمباری
مدینه کو جوانانت تو را خاموش میبینم
تو را من با بقیع غصه ها همکوش میبینم
برایت غصه ای جانسوز از دشت غم آوردم
برایت تا قیامت کوله باری ماتم آوردم
میان کمتر از یک روز در دشت بلا پرپر
به خون غلطان به دست کوفیان اولاد پیغمبر
به روی نیزه هفتاد و دو خورشید فروزان فر
ز دشت کربلا قرآن به لب تا شام غم یکسر
ز لعن حیدری خاموش کردم فتنه ی اعدا
نمودم تا قیامت،کربلا را سخت پا بر جا
ولی با این همه این دل ز سوز داغ میسوزد
دو چشمانم نگاهش را به سوی خیمه میدوزد
مدینه کی تو میدانی غم داغ برادر را
مصیبت های هجران حسین و داغ اکبر را