وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

پوریا مهدوی مقدم از استان لرستان - شهرستان بروجرد
----------------------------------------------------
وبلاگی برای نشر نوحه های جنوب کشور
----------------------------------------------------
عزیزانی که مایلند مراسمات مذهبی خود را به بینندگان این وبلاگ اطلاع دهند،به آدرس زیر، مکان - زمان و اطلاعات لازم را ارسال کنند.
در ضمن، اگر عکسهایی هم از همان هیأت ارسال شود،ممنون میشوم.


Porya.borujerd@gmail.com

شماره تماس: 09385616703

آدرس اینستاگرام:
PORYA_BORUJERD
#پوریا_مهدوی_مقدم

آدرس کانال تلگرام:
www.telegram.me/poryarjnews

(((حتما در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید)))
باتشکر
----------------------------------------------------
آدرس وبلاگ اجتماعی پوریا مهدوی مقدم: www.porya-borujerd.ir
-----------------------------------------------------

توضیحات سایت: این وبلاگ تنها جهت نشر و ترویج
نوحه های بوشهری و خوزستانی ساخته شده است.
در واقع این وبلاگ، تنها وبلاگی ست که متن اکثر نو حه هایی را
که در هیچ کجای اینترنت وجود ندارد، در اختیار شما عزیزان
قرار میدهد.
و همچنین، بنده تنها بروجردی هستم که مشغول به
انجام این کار میباشم.
پوریا مهدوی مقدم-بروجرد

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ مرداد ۰۰، ۰۸:۳۱ - علیرضا
    ممنون
  • ۸ آذر ۹۹، ۱۸:۴۲ - نیبیرو
    عالی
نویسندگان
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی اکبر» ثبت شده است

۱۰
مهر
۹۵

متن نوحه گفتا لیلا با دو صد غم

 از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


گفتا لیلا با دو صد غم                 کای جوان نا مرادم


جانب میدان مرو آرام جانم


جانب میدان مرو آرام جانم


قلب افگار من را میازار           روز من را مکن چون شب تار


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم    


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم    


شد امیدم نا امیدی            اخر از من دل بریدی 


حجله ی دامادی خود را ندیدی


حجله ی دامادی خود را ندیدی


حجله ات بندم ای ماه رخسار       روزم اکنون شده چون شب تار


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم    


تا قیامت از غمت در نوا و فغانم


دانلود با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۰
مهر
۹۵

متن نوحه واحد بوشهری شه دین ناله‌ی

 اکبر چو شنید از جا جست از مرحوم بخشو



شه دین ناله ی اکبر چو شنید از جا جست


شد سوار فرس و قبضه ی شمشیر به دست


لشکر کوفی و شامی همه در هم بشکست


آمد و بر سر بالین جوانش بنشست


گفت ای تازه جوان نور دو چشم تر من


ای به خون غرقه علی اکبر مه پیکر من


خیز از جای خود ای بلبل شیرین سخنم


تا که از سوزن مژگان به سرت بخیه زنم


گفت ای تازه جوان، سرو روان، رفتی تو


من شدم پیر و دریغا که جوان رفتی تون


تو ادب داشتی اینک ادبت رفته کجا


پدرت آمده ای جان پدر خیز ز جا


پدر پیر تو از روی تو شرمنده بود


تو مپندار که بعد از تو دگر زنده بود


آرزو داشتم از مهر کنم دامادت


در شب عیش کنم جان پدر دل شادت


زخم های بدنت گرچه ز حد افزون است


مادر زار تو لیلا ز غمت مجنون است


گفت یارب به تن پاره ی خونین ناچار


شد روان سوی سراپرده به آن حالت زار


بود زینب به در خیمه دو چشمش خونبار


گرد او جمله زنان حلقه زنان دایره وار


ناگهان دید سواری به حرم می آید


دیده اش پر نم و با قامت خم می آید


گفت زینب به یقین این شه و آن اکبر اوست


شد چو نزدیک حرم سرور دین از سر زین


بگرفت پیکر اکبر بنهادش به زمین


به در خیمه ی لیلا بنهادش به زمین


گفت از خیمه در آ کشته ی فرزند ببین


دانلود با طنین صدای مرحوم بخشو

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
مهر
۹۵

متن نوحه دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر

 از ایمان میرشکاری


ایمان میرشکاری


دید لیلا به در خیمه چو نعش علی اکبر که شده غرق به خون از ستم قوم ستمگر

بگرفتش به بر و لب بنهاد بر لب سردش به فغان گفت که ای تازه جوانم

ز چه این گونه فتادی به برم  تاج سرم  اکبر نیکو سیرم  جان فدای قد و بالای تو ای ثانی حیدر شبیه ختم رسولان نام تو ورد زبانم

همه شب تا به سحر بر سر مهد تو نخفتم و بسی رنج کشیدم به امیدی که به سر حد کمالت برسانم شب دامادیت اندر نظر من بخرامی علی سر وروانم

همه ابنای بنی هاشمی از پیر و جوان شاد شوند در شب دامادیت ای روح روانم

بودم امید که اندر شب دامادی تو وعده بگیرم زنان ماه منظر در شب سور تو مسرور شود  عمه و خواهر پدرت سبط پیمبر

آه و افسوس که شد خاک عزا بر سر لیلا  سرو قد تو فتاده به برم غرقه به خون زلف سمنسای

به روی مادر پیرت بگشا بهر خدا بار دگر دیده ی شهلا  که ز داغ تو به تن نیست دکر تاب و توانم

بی تو ای همسفرم گر بروم سوی وطن من بنشینم  دسته دسته  رفیقان تو اندر وطن هر لحظه ببینم گر بپرسند ز من حال تو ای ماه جبینم چه بگویم و چه سان جای تو را بینم و من زنده بمانم

گویم اکبر به صف کرببلا شاد شده حجله گهش خانه ی گور است و غرقه به خون فرق همایون علی من به فغانم


دانلود با صدای ایمان میرشکاری

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۴
مهر
۹۵

متن نوحه بوشهری گفت برخیز ز جا


سینه زنی سنتی جنوبی


گفت برخیز ز جا ای مه رخشنده ی مادر

قد شمشاد علم کن و بکش تیغ دو پیکر

خویشتن زن به صف معرکه چون حیدر صفدر

همچو طومار بپیچان تو ز هم لشکر کافر

همچو بن عم نبی شیر خدا ساقی کوثر

به دو انگشت بیفکن در از قلعه ی خیبر

اذان میدان ز پدر خواست در آن دم علی اکبر

نوگل باغ بتول آن که بود شبه پیمبر

تا شود عازم میدان عدو همچو غضنفر

گیسوان کرد پریشان ز غمش مادر مضطر

گفت: ای تاره جوان سرو روان نوگل لیلا

ترک میدان بنما رحم نما بر دل لیلا

می شود زار و پریشان ز فراقت دل لیلا

حسرت عیش تو در گور برم تا صف محشر

شرمسارم که چرا حجله ی عیش تو نبستم

شب دامادی به پهلوی تو یک دم ننشستم

حال از ظلم و ستم در غم مرگ تو نشستم

سوی میدان می روی یوسف کنعانی مادر

گفت اکبر که: ایا مادر غمدیده ی زارم

دشت پر دشمن و بی کس بود این باب کبارم

خود ده انصاف که این زندگی آید به چه کارم

بایدم ساخت فدا در ره او من سر و پیکر

پسر فاطمه امروز شود کشته در این دشت

من نباشم به یقین از پسر فاطمه بهتر

گر من امروز نکنم جان به فدای شه بی یار

چه بگویم به جواب پدرش در صف محشر

مادرش فاطمه آن روز اگر از تو بپرسد

در جوابش چه بگویی تو ایا غمزده مادر

مادرا منع مکن رفتن من جانب میدان

صبر بنما که دهد اجر تو آن خالق داور

روبرو گشت به کفار چو آن ثانی حیدر

گفت فرزند حسین باشم و نامم علی اکبر

بکنم رزم نمایان بریزم ز شما سر

که شود باز عیان معرکه ی خندق و خیبر

از کمینگاه برون آمده آن منقذ کافر

چه بگویم که ز غم سوخت دل عمه و خواهر

آه و افسوس که افتاده ز زین قد رسایت

جان مادر چه کنم من ننشینم به عزایت

بنگر تا که به تن گشت کفن جای قبایت

ببریده است چه بی رحم سرت را زقفایت

نگذارند سر نعشت من دل خسته بمانم

چه کنم چاره ندارم من سرگشته ی حیران

مانده بی غسل و کفن جسم لطیفت به بیابان

می برندم ز سر کوی تو این فرقه ی عدوان

حال از ظلم و جفای پسر سعد جفا کار

همره قاتلت اکنون به سوی کوفه روانم


دانلود با نوای ملکوتی زنده‌یاد بخشو

  • پوریا مهدوی مقدم