وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

مرجع کامل نوحه های بوشهری و خوزستانی

وبلاگ پوریا مهدوی مقدم

پوریا مهدوی مقدم از استان لرستان - شهرستان بروجرد
----------------------------------------------------
وبلاگی برای نشر نوحه های جنوب کشور
----------------------------------------------------
عزیزانی که مایلند مراسمات مذهبی خود را به بینندگان این وبلاگ اطلاع دهند،به آدرس زیر، مکان - زمان و اطلاعات لازم را ارسال کنند.
در ضمن، اگر عکسهایی هم از همان هیأت ارسال شود،ممنون میشوم.


Porya.borujerd@gmail.com

شماره تماس: 09385616703

آدرس اینستاگرام:
PORYA_BORUJERD
#پوریا_مهدوی_مقدم

آدرس کانال تلگرام:
www.telegram.me/poryarjnews

(((حتما در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید)))
باتشکر
----------------------------------------------------
آدرس وبلاگ اجتماعی پوریا مهدوی مقدم: www.porya-borujerd.ir
-----------------------------------------------------

توضیحات سایت: این وبلاگ تنها جهت نشر و ترویج
نوحه های بوشهری و خوزستانی ساخته شده است.
در واقع این وبلاگ، تنها وبلاگی ست که متن اکثر نو حه هایی را
که در هیچ کجای اینترنت وجود ندارد، در اختیار شما عزیزان
قرار میدهد.
و همچنین، بنده تنها بروجردی هستم که مشغول به
انجام این کار میباشم.
پوریا مهدوی مقدم-بروجرد

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۷ مرداد ۰۰، ۰۸:۳۱ - علیرضا
    ممنون
  • ۸ آذر ۹۹، ۱۸:۴۲ - نیبیرو
    عالی
نویسندگان
پیوندها

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عباس محمدی باغملایی» ثبت شده است

۰۷
مهر
۹۹

متن نوحه واحد خیمه عترت

از عباس محمدی باغملایی

 

 

به سوی خیمه عترت بیامد اسبی آشفته
دگرگون گشته احوالش زسرهای بخون خفته


نگاهش قصه ها از دشت پر رنج و بلا دارد
هزاران راز پنهان از شهید کربلا دارد

 

گهی با شیهه می آید گهی نالان و افسرده
بدیده چون سوارش را به خاک افتاد پژمرده


به درب خیمه هردم خواهری از یار می گوید
دو چشمش ‌گشته گریان ‌و عزیزش ‌را همی ‌جوید

 

بگفت با ذوالجناح زینب چرا مغموم و بیماری
چرا بنموده ای با شیهه هایت ناله و زاری


چرابرگشته‌ای‌ بیکس به من‌گو پس سوارت کو
نمی بینم کسی با تو سوار بی قرارت کو

 

سرو یالت شده خونین چرا محزون و بی یاری
سرت افکنده و غمگین و می بینم دل افکاری

 

ز میدان بلا برگو برای من چه آوردی؟
خبر از جسم بی جان حسینم هدیه آوردی؟


برایم گو زعباس درخشان و فروزنده
که در شب های تارم بود همچون ماه تابنده


زداغ عون و عبدالله مثال کوره می سوزم
نواخوانی شده از بهر آنها کار هر روزم

 

تمام فکر من اینست که سر آید شب تارم
سیه‌گشته شب ‌و‌ ‌روزم از این خاموشی بیزارم


مرا با خود ‌به ‌میدان بر که شاید یار خود بینم
ز باغ زاده زهرا نشینم خوشه ای چینم

 

مرا با خود ببر نزدش که گویم درد دل هایم
که شاید لحظه ای بیند که من تنهای تنهایم


بگیرم در بغل دست علمدار حسینم را
در این‌صحرا بریزم من به کامش‌اشک عینم را

 

به ‌زینب ‌ذوالجناح‌ گفتا‌ که ‌خود زین غم پریشانم
چگونه از غمی گویم که آتش کرده برجانم


چگونه با تو برگویم جواب این سوالت را
جواب این سوالی که کند آشفته خوابت را

 

ابوالفضلت‌ دو دستش را چنین از تن جدا دارد
که قاسم لخته خونی به سر جای حنا دارد

 

علی اکبرت عطشان در این دشت بلا جان داد
تنش‌ صد‌ پاره وجان را به دست پاک یزدان داد


بگفتا شاه عطشان این سخن با زینبم برگو
کزین باغ خزان دیده تو ماندی ای گل خوشبو


بگو بعد ابوالفضلم علمدارم تویی زینب
پس‌ از این روشنی ‌بخش شب تارم تویی زینب

 

مبادا دشمن بی دین به شادی غصه ات بیند
مبادا واگزاری جای خود آسوده بنشیند


از این‌ رنج ‌و‌ غم ‌و محنت هدف ‌آداب و آئین است
اگر سر می دهم بهر بقای مکتب و دین است

 

بگفت اینک (سعیدی) نوحه ام را با غم آوردم
از این ره هدیه اینک از برایت ماتم آوردم

 

» واحد : خیمۀ عترت

» نوحه خوان : عباس محمدی باغملایی

» آهنگ : عبدالعلی مهندسی

» شاعر : محمدرضا سعیدی

 

دانلود فایل صوتی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۷
شهریور
۹۷

نوحه می‌رسد از علقمه



می رسد از علقمه در میان همهمه

غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه


از یسار و از یمین در حصار آن دل غمین

لیک دارد دشمن از آن پور حیدر واهمه

غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه


اشک ریزان چشم مشک، بارش باران اشک

بر سرش شمشیر و تیر و خنجر و طعن قمه

غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه


کودکان چشم انتظار تشنه با حال نزار

ساقی دشت بلا شرم دارد بی شمار

گویی دارد آرزو عمرش پذیرد خاتمه


"موجی" در بحر الم، در میان موج غم

اشکریزان بر زبانش نوحه دارد زمزمه

غرق خون و بر لبانش ذکر ادرک فاطمه


شعر از استاد محمود موجی


دانلود با نوای عباس محمدی باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۶
شهریور
۹۵

متن نوحه نشسته بر سر زانو از

 عباس محمدی باغملایی



نشستــه بـر سـر زانـو دو دستـی بر دعـا دارد     هزاران گـفـتگــو در دامـن شـب بــا خــدا دارد


چـو فـردا سر رسـد بـا شمـردون و لشکـرکفار      چـو شیریـن ماجرایـی مـرد حـق در کربلا دارد


الایــــاایهــــاالسـاقــــی ادرکـــــاسـا ونــاولهـــا      کـه عشق آسان نمود اول ولی افتاده مشکل ها


سحر از پشـت نخلستـان کـوفـه شرمگیـن از خـود     کــه مـیدانـد عـجــب روز شبـی در نـینــوا دارد


نبــود ام الـبـنیـن آگــه کــه فـردا در کنـار شـط         جوانی خوش قدورعنا دو دست از تن جدا دارد


به خون سجاده رنگین کن گرت پیرزمان گوید           کــه مـولا بی خبــر نبـود ز راه رسم منـزل هـا


میـان شعلــۀ آتـش چـو وقت ماندن است یارب         ولـی فرزنـد زهـرا بیـن کـه دستی بر دعــا دارد


میـان خیمـه هــا پــرمحبـت تــا گلـوی عــرش          حسین بر لب چه می گوید که یک دنیا صفا دارد


مرا در منزل جانان چو امن عیش چون مردم           جـرس فریـاد مـی دارد کـه بـر بنـدیـد محمـل ها


گهی بازبینش نجوا کنان رمزی به لب دارد              گـهــی هـم گـفتـگـویـی بـا علــی شیـرخــدا دارد


گهـــی بـر چهـره اصغــر نظـرافکنـد گـه اکبــر            ر قیــه را همـی بـوسـد کــه فـردا مــاجـرا دارد


حضوری گرهمـی خواهی بیا با مادراین وادی         رهــا کـن حــب دنیـــا را زعـد دنیـــا و اهللهـــا


بـه دریـای خروشان بـا دلی سرشار از ایمـان           میان موج  ویرا نـگر سخـن بـــا نـاخــدا دارد


تـلاطـم مـی کشد مـا را بسـوی صخـرۀ ساحـل          حسیــن بـا فخــر دریــاهـا نـگــاهـی آشنـا دارد


شب تاریــک بیـم مـوج و گردابـی چنین حائـل         کجــا دانـنـــد حــال مـــا سبکـبـالان سـاحل هـا


نظــرافـکنــده زینـ ب بر شــه کربـبــلا از غــم           چـو می دانـد کـه فـردا تیـغ تیـزی بـر قفا دارد


نمی دانـم فلـک از گردش خود کـی شود نـادم            کـه بــا ایــن خاندان حـق چنین جورو جفا دارد


من از روز ازل دانستـم ایـن مکرسیـه روزان        


نهان کی ماند این رازی که ازاوسازندمحمل ها


دانلود با صدای مصطفی ساعدی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۶
شهریور
۹۵

متن نوحه بخواب اصغر از عباس محمدی باغملایی



گشودی چشم در چشم من و، رفتی به خواب اصغر


خداحافظ! خداحافظ! بخواب اصغر! بخواب اصغر


بدست خود به قاتل دادمت، هستم خجل اما


ز سوزتشنگی آسودی و از التهاب، اصغر


به شب تا مادرت گیرد ببر قنداقه ی خالی


بگریند اختران شب به لالای رباب، اصغر                  


 کبوتر گو به زنهای مدینه با پر خونین                           


خبر کن آنچه بو بردند از آوای غراب اصغر


تو با رنگ پریده غرق خون، دنیا به من تاریک


کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب، اصغر


برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر


که دنیا و سر آبش ندیدی جز سراب، اصغر


گلوی تشنه ی بشکافته بنمای با زهرا


بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب! اصغر!


الا ای غنچه ی نشکفته پژمرده، بهارت کو


چودر رفتن به تاراج خزان کردی شتاب، اصغر                  


 برو همراه اکبر من هم از دنبال می آیم                             


به درگاه خدا خواهیم شد از خون خضاب اصغر  


خراب از قتل ما شد خانه ی دین مسلمانان


که بعد از خانه ی دین هم، جهان بادا خراب! اصغر          


     عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت                          


که بی دست ازسر زین شد نگون پادر رکاب اصغر


به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار تست


بلی در شیشه ماند یادگار از گل، گلاب اصغر


الا ای لاله ی خونین! چه داغی آتشین داری


جگرها می کنی تا دامن محشر کباب، اصغر


تو آن ذبح عظیمستی که قرآن را شدی ناطق


الا ای طلعتت تأویل آیات کتاب، اصغر


خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر


نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب، اصغر                


 زیارت خواهد وفیض شفاعت شهریار از تو                         


  دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر


دانلود با نوای عباس محمدی باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۰۲
مرداد
۹۵

متن نوحه آمدیم دست دلی از

 عباس محمدی باغملایی


عباس محمدی باغملایی


واحد : آمدیم دست دلی

مداح : عباس محمدی باغملایی

آهنگ : سید محمد جواد جعفری همّت

شاعر : سید محمد جواد جعفری همّت

 

آمدیم دست دلی باز بر این در بزنیم

   در غم شاه جهان سینه و بر سر بزنیم

بسراییم ز گلستان نبی در یم خون

 سری از حنجر ببریده اصغر بزنیم

دل ببندیم به دو بازوی علمدار خدا

   بغض ها را گِرِهی با دل حیدر بزنیم

باز در ساحل غم های دل زینب عشق

 حرف هایی ز علی شبه پیمبر بزنیم

نه فقط ماه محرم به دلم شور عزاست

هرگه حرفی به علمدار دلاور بزنیم

روضه‌خوان می شود این دل ز غم آل علی

دوست داریم که به دل بیرق و منبر بزنیم

می رسد بوی محرم به مشام دل ما

    کاش می شد به حریم حرمش پر بزنیم

کاش بودیم و در آن معرکه‌ی آتش و خون

     که به جان بر حرم پاک تو سنگر بزنیم

ای که آتش زده ای بر دل دریای عطش

   ما هم از شعله‌ی عشق تو به پیکر بزنیم

جان ما محفل غم های غریبانه توست

ناله‌ها در غم تنهایی خواهر بزنیم

گفت گم کرده گلی در دل آتش دارم

 ناله بهر دل حسرت کش مادر بزنیم

جان فدای تو و اصحاب تو ای خون خدا

 ما به سینه ز غمت آتش و آذر بزنیم

عشق زانو زده در محضر صبر تو حسین

شرم داریم که حرفی ز برادر بزنیم

ما کجاییم و علمدار حریم علوی

   دست بر دامن آن نخل تناور بزنیم

گر که از اکبر تو دم بزند حنجره ما

     حرفی باید ز عظش داغ صنوبر بزنیم

می دوید خواهرت از خیمه بر آن تل بلا

  حرف هاست که از حضرت هاجر بزنیم

دم زند "جعفری" از عشق حسین بن علی

  وز می عشق حسین جام مکرر بزنیم


دانلود با صدای باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۱۳
آذر
۹۴

متن نوحه مدینه آمدم اما پریشان حال و درمانده از عباس محمدی باغملایی



واحد : اربعین

شعر : محمود موجی

آهنگساز : مرجوم عبدالحسین خرمایی


مدینه آمدم اما پریشان و حال ودرمانده _ به پای خسته و پر آبله از راه وا مانده

به شادی رفته بودم با غم واندوه برگشتم _ به احوالی نزار و با تنی بی روح برگشتم   

به وقت رفتنم بودند به هر سویم برادر ها _ چنان ماهی که گردش را گرفته خیل اختر ها

حسینم همچو خورشید جهانتاب فروزنده _ ابالفضلم به پیشم بود چونان ماه تابنده

به یکسو عون و عبدالله به یکسو در خروش اکبر _ به سوی دیگرم همچون محافظ قاسم و جعفر

مدینه یک نشانی زان برادر ها من آوردم _ به خون آغشته و صد پاره یک پیراهن آوردم

به چشمم میکشم شاید که راه خانه را یابم _ به قد و قامتی خم گشته من کاشانه را یابم

تو کنعانی مدینه عطر یاد یاد یوسفم داری _ دلم از غصه خون کردی ز بس غمگین وغمباری 

مدینه کو جوانانت تو را خاموش می بینم _ تو را من با بقیه غصه ها هم دوش می بینم

برایت قصه ای جانسوز از دشت غم آوردم _ برایت تا قیامت کوله باری ماتم آوردم

میان کمتر از یکروز در دشت بلا پرور _ بخون غلطانده دست کوفیان اولاد پیغمبر

به روی نیزه هفتاد و دو خورشید فروزانفر _ زدشت کربلا قرآن به لب تا شام غم یکسر

مرا نگذاشت تنها در سفر حتی سر بی تن _ به روی نیزه دل وا پس نگاهش بود سوی من

ولی من کوه به کو فریاد سر دادم پیامش را _ پر از آوازه کردم این جهان از رسم و راهش را

به لحن حیدری نا بود کردم حیله اعدا _ نمودم تا قیامت کربلا را سخت پا برجا

ولی با این همه این دل ز سوز داغ میسوزد _ دو چشمانم امیدش را به درب خیمه میدوزد

مدینه کی تو میدانی غم داغ برادر را _ مصیبت های هجران حسین وداغ اکبر را

دگر خاموش موجی لرزه بر جان زمین آمد _ چو سوز ناله زهرا زفردوس برین آمد


دانلود این نوحه با صدای حبیب چاهشوری

دانلود این نوحه با صدای عباس محمدی باغملایی

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
آذر
۹۳

معروفترین مداحان بوشهری و خوزستانی



مداحان بوشهری


بخشو

مرحوم جهانبخش کردی زاده(بخشو)


حاج مصطفی گراشی

حاج مصطفی گراشی


حاج ابراهیم ملاح زاده

حاج ابراهیم ملاح زاده


ایمان میرشکاری

ایمان میرشکاری


حسین کشتکار بوشهری

حسین کشتکار بوشهری


عباس محمدی باغملایی

عباس محمدی باغملایی


کربلایی حسن توزی

کربلایی حسن توزی


حاج حبیب چاهشوری

حاج حبیب چاهشوری


زنده یاد علی دشتی نجار

زنده یاد علی دشتی نجار


حمید دشتی فرد(ناخدا)

حمید دشتی فرد(ناخدا)


زنده یاد رضا صفایی

زنده یاد رضا صفایی


مداحان خوزستانی


حاج حسین فخری

حاج حسین فخری


غلامرضا کویتی پور

غلامرضا کویتی پور


حاج صادق آهنگران

حاج صادق آهنگران



عزیزان بیننده،اگر مداحان دیگری را میشناسید که عکسشان بین این مداحان نیست،به من اطلاع دهید.

  • پوریا مهدوی مقدم
۲۲
آذر
۹۳

نوحه دوضرب وفات پیمبر(ص) از عباس محمدی باغملایی


عباس محمدی باغملایی



ای احمد مختار...پیغمبر مرسل...

در تعزیه ات گریه کنان،حیدر صفدر

 

ای ساقی کوثر...بن عمّ پیمبر...

جای تو بود امروز،محراب و منبر

 

ای احمد مختار...پیغمبر مرسل...

در تعزیه ات گریه کنان،حیدر صفدر

 

آدم شده نالان...حوا شده گریان...

نوح از غم و اندوه،افتاده به طوفان

 

ای احمد مختار...پیغمبر مرسل...

در تعزیه ات گریه کنان،حیدر صفدر

  • پوریا مهدوی مقدم